موضوع: "مناسبتها"
صفر یعنی چه
نوشته شده توسطرفیعی 22ام مهر, 1397صَفَر )صفرالخیر یا صفر المظفّر( دومین ماه قمري است.
صفر به معنی تهی و خالی ا ست. دلیل نامگذاري آن ا ست که در این ماه بازارهایى در یمن به پا م ی شد که آنرا صفرى م یگفتند و از آنجا آذوقه
میگرفتند و هر که به بازار نمیرسید از گرسنگى هلاك م یشد، برخی نیز گفت هاند: چون این ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهلیت در
ماه محرم )به دلیل اینکه از ماههاي حرام بود( از جنگ دست م یکشیدند، با فرارسیدن ماه صفر به جنگ روي م یآوردند و خانهها خالی میماند؛
از این رو به آن صفر گفتهاند.
اسدالله الغالب
نوشته شده توسطرفیعی 7ام شهریور, 1397یا علی ای اسدالله الغالب
یا علی ای اسدالله الغالب
یا علی ای اسدالله الغالب، ای زاده کعبه، ای تو کفو زهرای اطهر، پیروز بر خصم کافر؛ بَرکَنی از بُن به هنگام خیبر بساطِ ستم گر. و در آن هنگام که در صحرای عطش گرفته؛ در جحفه ندای رسول الله– صلی الله علیه و آله و سلم- بلند شد که: ایها الناس اُجیبوا داعی الله أنا رسول الله– صلی الله علیه و آله و سلم– و در غدیر خم مرکب ها و زنان و مردان متوقف شدند و فرمان داد آن چهار نفر سلمان، مقداد، ابوذر و عمار( که یاران مهدی اند) سایه ساری بسازند و منبری آماده کنند.
عهد غدیر
نوشته شده توسطرفیعی 7ام شهریور, 1397باز هم با نسیم خیالت امیدوارم و چه روزها که در انتظار این عیدم که شب را میهمان سازم. میهمان یک فنجان محبت، کم است خوب همراه با شاخه گلی سرخ، دشتی از ارغوان، باز هم کم است، سبدی حصیری از گل های نرگس.
تبریک میلادحضرت رسول
نوشته شده توسطرفیعی 11ام آذر, 1395ربیع
ماه ولادت خورشید بی غروب
عشق بی پایان جلوه صفات حسنای الهی
سرجشمه رحمت و عطوفت
مظهر عشق وفداکاری مبارکباد
نهم ربیع
نوشته شده توسطرفیعی 11ام آذر, 1395جلوه گی عندلیبان را غزل خوان می کند
نام مهدی صد هزاران درد درمان می کند
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند نهم ربیع عید منتظران مبارک
سفره هفت سین سلام
نوشته شده توسطرفیعی 24ام اسفند, 1394سم الله الرحمن الرحیم
1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58)
2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79)
3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109)
4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120)
5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130)
6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73)
7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)
1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58)
” از جانب پروردگار [ی] مهربان [ به آنان] سلام گفته می شود.”
این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا ، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت ، شادی و معنویت می بخشد ، که با هیچ نعمتی برابر نیست ، آری شنیدن ندای محبوب ، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف ، سرتا پای بهشتیان را غرق سرور می کند ، که یک لحظه ی آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده :
” در همان حال که بهشتیان غرق در نعمتهای بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود ؛ نور لطف خداوند که بر آنها پرتو افکنده است.
پس ندایی بر می خیزد که “سلام بر شما ای بهشتیان” ، نظر لطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز جز او غافل می شوند ، و همه نعمتهای بهشتی را در آن حال به دست فراموشی می سپارند.
2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79)
” درود بر نوح در میان جهانیان.”
چه افتخاری از این برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام ، سلام می فرستد ، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود ،
سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم ؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود ، به خصوص اینکه لفظ ” العالمین” معنی وسیعی دارد که نه تنها همه انسانها ، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در برمی گیرد.
3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109)
” درود بر ابراهیم.”
در آیات پیش از این آیه ، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم ، و جریان دستور ذبح اسماعیل - فرزند ایشان - و تسلیم بودن هر دوی آنها بر این امر به میان آمده است ک پس از یاد آوری این قضایا ، خداوند می فرماید: سلام بر ابراهیم [ آن بنده مخلص و پاک باد.]
4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120)
” درود بر موسی و هارون.”
درآیات پیش از این آیه ، خداوند ضمن آیاتی ، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:
- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم . ( صافات/115)
- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروز شدند . ( صافات/116)
- ما به آن دو ، کتاب آشکار دادیم . ( صافات/117)
- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم . ( صافات/118)
- ما ذکر و یاد خیر آنها را در اقوام بعد باقی وبرقرار ساختیم . ( صافات /119)
و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند برآن دو سلام می رساند.
سلامی از ناحیه پرودگار بزرگ و مهربان.
سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.
سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.
5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130)
” درود بر پیروان الیاس”
خداوند می فرماید:
ما نام نیک الیاس را در میان امتهای بعد جاودان کردیم.( صافات /129)
امتهای دیگر ، زحمات این انبیاء بزرگ ( الیاس وسلاله ی او ) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذر ایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند ، هرگز فراموش نخواهند کرد ، و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.
تعبیر به ” ال یاسین” به حای” الیاس” یا به خاطر این است که ال یاسین لغتی در واژه ” الیاس” بوده و هر دو به یک معنی است ، و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.
6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73)
” … سلام برشما ، خوش آمدید ، در آن درآیید [ و] جاودانه [ بمانید]
در این آیه ، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند ، در حالی که درهای آن گشوده شده است ، در این هنگام نگهبانان بهشت ، آن ملائک رحمت به آنها می گویند :
سلام بر شما ، گوارا باد این نعمتها بر شما ، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.
7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)
” [ آن شب] تا دم صبح ، صلح و سلام است .
این آیه ، در توصیف شب قدر است .
آن شبی است که قرآن درآن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است ، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند
دهه فجر
نوشته شده توسطرفیعی 13ام بهمن, 1393وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش تو می رسد. گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار و تذکر و بیداری . بهمن که از راه می رسدشهیدان پیمان نامه ی خونین شهادت را برای تجدید امضای تک تک ما می آورند تا فراموش نکنیم که باغبان لاله ها امام مهربان بود و سایبان لحظه ها، نگاهش هنوز هم نگران باغمان است. هر بهمن امام است که دوباره بر بال ملائک به دیدارمان می آید و کوچه های باغمان را پر از نسترن و نیلوفر می نماید. گام هایش همه جا یاس می کارد و گل محمدی به خانه ها هدیه می کند.
بهمن همیشه در راه است.
فرارسیدن ایام مبارک فجر طلیعه ی آزادی ملت و محو استبداد و واپس راندن استعمار، بر ملت بزرگ ایران مبارک باد.
یا فاطمه معصومه اشفعی لنا فی الجنه
نوشته شده توسطرفیعی 11ام بهمن, 1393السلام علیک یا فاطمه معصومه اشفعی لنا فی الجنه
رحلت کریمه اهل بیت فاطمه معصومه راتسلیت عرض می نماییم
مهمترین اعمال ماه ربیع الاول
نوشته شده توسطرفیعی 9ام دی, 1393شب اوّل:
این شب به نام «لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یك حادثه مهمّ تاریخى واقع شد و آن این كه در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از مكّه به قصد هجرت به سوى مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مۆمنان على(علیه السلام) براى اغفال دشمنان، فداكارانه در بستر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خوابید
آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ ؛ بعضى از مردمِ (با ایمان و فداكار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»(1) در حقّ آن حضرت نازل شد.(2)
سال هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلى عظیم در جهان اسلام روى داد.
1- روزه گرفتن به شكرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمۆمنان از گزند كفار و مشركان در اول ربیعالاول.
2- خواندن زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) در این روز.
روز هشتم:
در روز هشتم ربیع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسكرى(علیه السلام) طبق روایتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّة بن الحسن ـ عجّل الله تعالى فرجه الشریف ـ آغاز گردید.(3)
در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسكری علیه السلام خوانده شود.
روز دهم :
روز ازدواج رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با حضرت خدیجه كبرى(علیها السلام) است در حالى كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) 25 ساله بود و حضرت خدیجه(علیها السلام)40 ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شكرگزارى مستحب شمرده شده است.(4)
روز دوازدهم:
این روز مطابق نظر مرحوم شیخ كلینى و مسعودى و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبىّ مكرّم اسلام(صلى الله علیه وآله)است.(5)
همچنین در این روز، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بعد از 12 روز كه مسیر راه میان مكّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید.(6) و نیز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 است.(7)
اعمال مستحب در این روز به شكرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:
1- روزه گرفتن.
2- دو ركعت نماز مستحبی كه در ركعت اول بعد از حمد، سه بار سوره كافرون و در ركعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده میشود.
روز چهاردهم:
در سال 64 در چنین روزى، یزید بن معاویه به هلاكت رسید.(8)
وى پس از سه سال و نُه ماه خلافت كه همراه با جنایات عظیمى بود - كه مهمترین آن واقعه كربلا و شهادت ابى عبداللّه الحسین(علیه السلام) و یارانش مى باشد - در سنّ سى و هفت سالگى در منطقه «حوران» زندگى ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن كردند ولى اكنون اثرى از او نیست.(9)
شب هفدهم:
طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام(صلى الله علیه وآله) است و شب بسیار مباركى است.(10)
1) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.(فلاح السائل، صفحه 61 )
2) روزه: كه براى آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتى از ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است: كسى كه روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه یكسال را مقرّر مى فرماید.(اقبال، صفحه 603 )
3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال كردن مۆمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.(همان مدرك )
4) زیارت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از دور و نزدیك در روایتى از آن حضرت آمده است: هر كس بعد از وفات من، قبرم را زیارت كند مانند كسى است كه به هنگام حیاتم به سوى من هجرت كرده باشد، اگر نمى توانید مرا از نزدیك زیارت كنید، از همان راه دور به سوى من سلام بفرستید (كه به من مى رسد).(همان ص 604)
5) زیارت امیر مۆمنان، على(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتى كه امام صادق(علیه السلام) در چنین روزى كنار ضریح شریف آن حضرت(علیه السلام) وى را زیارت كرد.(همان مدرك، صفحه 608 ) (این زیارت در بخش زیارات، مفاتیح آمده است).
6) تكریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تكریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امكان و سرور همه ممكنات حضرت نبىّ اكرم(صلى الله علیه وآله) سفارش بسیار كرده است.()
بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایى جشن ها و تشكیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبىّ مكرّم اسلام(صلى الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگى او آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعه اى اسلامى و محمّدى بهره كامل گیرند.
همچنین یكسال قبل از هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، در چنین شبى معراج آن حضرت صورت گرفت.(11)
روز هفدهم:
همان گونه كه گفتیم مشهور میان علماى امامیّه آن است كه روز هفدهم ربیع الأوّل، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه(صلى الله علیه وآله) است و معروف آن است كه ولادتش در مكّه معظّمه، واقع شده است، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل بوده است.(12) (عام الفیل سالى است كه ابرهه با لشكرش كه بر فیل سوار بودند به قصد تخریب كعبه آمد، ولى همگى نابود شدند).
همچنین در چنین روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق(علیه السلام) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمّیّت این روز افزوده شده است.(13)
ماه ربیع الأوّل گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غم انگیز و اندوهبار شهادت امام حسن عسكرى(علیه السلام)است، ولى از آن جا كه میلاد مبارك حضرت ختمى مرتبت رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مطابق روایت معروف، در هفدهم این ماه و طبق روایت غیرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده و میلاد حضرت صادق(علیه السلام) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادى و جشن و سرور است.
از آن جا كه هجرت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) كه سرچشمه دگرگونىِ عمیق در جهانِ اسلام و عزّت و شوكت مسلمین شد، و همچنین داستان «لیلة المبیت» در این ماه واقع گردیده، و آغاز امامت پربركت حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه) همزمان با شهادتِ پدر بزرگوارش نیز مى باشد در مجموع از ماههاى بسیار پربركت و پرخاطره است، كه سزاوار است، همه علاقه مندان مكتب اهل بیت(علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامى بدارند.
پی نوشت ها :
1. سوره بقره، آیه 207.
2. اقبال الاعمال، صفحه 592 و تفسیر نمونه، جلد 2، صفحه 78.
3. كافى، جلد 1، صفحه 503.
4. اقبال، صفحه 599.
5. زاد المعاد، صفحه 412.
6. اقبال، صفحه 599 و كامل ابن اثیر، جلد 2، صفحه 7 (حوادث سال اوّل هجرت).
7. مصباح المتهجّد، صفحه 791.
8. اقبال، صفحه 601 (سیّد بن طاووس، در همین كتاب از شیخ مفید، استحباب روزه در این روز را به خاطر هلاكت یزید نقل كرده است).
9. تتمة المنتهى، صفحه 64.
10. مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
11. اقبال، صفحه 601.
12. مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
13. بحارالانوار، جلد 47، صفحه 1، حدیث 2.
منابع: كتاب ارزنده المراقبات مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملكى تبریزى (ره)
نهم ربيع الاول
نوشته شده توسطرفیعی 9ام دی, 1393جلوه گل عندلیبان را غزلخوان می کند
نام مهدی صد هزاران درد درمان میکند
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
نهم ربيع الاول، عید منتظران مبارک
هفته مبارك بسیج
نوشته شده توسطرفیعی 28ام آبان, 1393هفته مبارك بسیج مترادف با نام جوان مردانی است كه عطر وجودشان عالمی را پرفروغ و مصفی می كند. گر چه تمام ایام همراه با واژگانش قادر به وصف بسیج و بیان گوشه ای از سجایای آن نیست اما در هفته بسیج كه بهار گفتار در باب این فرشته قدسی است باید حق كلام در خصوص این واژه زیبا ادا شود. لذا شایسته است دفتر دل را گشود , جوهر فكر را تراوید و قلم خلوص را بدست گرفت و با مركب سبز بر كاغذ سفید نگاشت كه براستی بسیجیان كربلائیان برگزیده ای هستند كه نزد آسمانیان برتر و نام آورترند. آنان طالب كوی جانان وسودای عبودیت خدا درسر دارند.
بسیج تندیس پایداری و رمز جاوید مبارزه ومخاصمه با بیدادگرانند و نام طوفانی آن , حجم پوشالی سكوت و سازش را به فریادی عصیانگر علیه زورمداران تاریخ مبدل كرد و دین محمد(ص ) را تضمین دوباره بخشید.
بلند همتانیكه به دور از وسوسه های دنیا و بی رغبت به جاذبه های زندگی در سایه ایمان خالص و عمل صالح جامه جهاد بر تن كردند و در وصف مجاهدان فی السبیل الله قرار گرفتند و بدین سان به حیاتی طیبه دست یافتند.
مردمانیكه سند هویتشان در جهاد آباد صادر , در ایستگاه اخلاص مهر خلوص خورد و در خانه صدق به امضا تعهد آراسته شد.
بسیج از طایفه عشق است كه با قبیله ایثار وصلت كرد و در حریم یار رسم عاشقی آموخت و در عرش اعلی به عشقبازی پرداخت ! او سوداگری كه لحظات ناب تطهیر را به سوداگری لقا سپری كرد تا روزیكه سفیران دوست از راه رسند و شایستگان دیدار را به دیار نور برند.
بسیج ملكه ای است كه حضور در جبهه نوید دستیابی به آرزوهایش بود لذا منتظر و بی تاب جهت تمكین روح پر طلاطمش به سوی عرصه های خون و حماسه پر كشید.
بسیج خاكی پوش روشن ضمیری است كه با قامتی رعنا , قلبی خورشیدی . عزمی راسخ , گامی استوار , اراده ای آهنین و فكری به رنگ نور , بر فراز ملكه آگاهی پنجه در پنجه غرور وخودخواهی انداخت و براحتی دیو نفس را زمین گیر كرد. او بنده وارسته ای است كه شراب و شاهد و شمع و شبستان , می و مه و میخانه و نی نور و نینوا را همه در دوستی خدا می داند.
بسیج نام مردانی است كه در هولناكترین لحظات زندگی , بی اعتنا به نام و نان , از مال و منال بریده و با سمند عشق از قله ترس گذشته و دشت خطر را در نوردید و با مدد خون بیرق سه رنگ پیروزی را در مرتفع ترین آسمان ایثار به اهتزاز درآوردند.
بسیج عاشق دلباخته ای است كه بیاد تنهایی علی (ع ) برای مظلومیت حسن (ع ) و به نام تشنگی حسین (ع ) همراز كویر با سوزش عطش وسوسه آب نكرد و از میدان امتحان الهی سربلند و پیروز بدر آمد.
بسیج پاكزاده ای است از تبار ابراهیم كه اسماعیل وار بر بلندای برج ایثار , شكوه بهشت را نظاره گر شد و آیه فتح را سرود و در كمال رضا به مسلخ عشق رفت تا لذت دیدار خدا را با عمل خود برای مردمان عصر خویش ترجمه نماید.
بسیج از نسل سربداران , چون آب چشمه ساران , با قطره های باران و فریاد روزگاران از نای بیقراران است . بسیج دلیر مردی است كه خرمی خرمشهر , آزادی آبادان , محبت مهران , دل انگیزی دزفول , شیرینی قصر شیرین , سرور سوسنگرد , بهار بستان , مهر موسیان و خلاصه امنیت و آرامش ایران و دین مرهون شجاعت اوست .
بسیج از تبار بی مدعایان است كه عرصه های خون و حماسه شاهد مردانگی او و گل تكبیرش مشام وجدانهای بیدار را معطر و نور جبینش جان هر مسلمانی را منور می سازد.
گل اندیشه بسیج معطر به محمد(ص ) , مزین به نور علی (ع ) است و لذا با یك اشاره علی , چشم بسته در راه خدا سر میدهد.
بسیج نور افق ایمان است كه تلالو آن ملك دین و دنیا را منور و به تاریكیهای زندگی پایان می دهد. او چون طایری سبك بال , سرزمین نفس با قدرت خون می نوردد و بر قلعه مرتفع ایمان در زلال ایثار وضو می سازد , به معبود خود اقتدا می كند و بر سجاده توكل می نشیند و نماز وصل می خواند. بسیج نسیم دلنواز دشت یقین است كه شمیم روح انگیز شجاعت و عطر جان بخش شهامت و فرهنگ پویایی شهادت را به اسمان دلهای عاشق می پراكاند.
بسیج راوی صادق عرصه های شرف و سربلندی است كه خاطرات شیرین مجاهدان همرزمش را با حكم صدق و صفا بر لوح دل رنجور خود نگاشته و بر طالبان و عاشقان آن عرضه كرد و آنان را به تقوای دیده و دل فرا می خواند.
بسیج صدای هماره رسای تاریخ است كه چون نی , نوای , نینوا سرمی دهد و از جدایی اخلاص و عمل به خدا شكایت می كند.
بسیج فرشته خوش الحان روضه رضوان خداست كه از طریق حق می پوید و عرفان معبود می جوید و از كلام او بذر محبت می روید.
فكر بسیج خود به تنهایی فرهنگی است كه استقلال و آزادی , دین و سیاست , كرامت و شرافت , مشروعیت و مقبولیت , مدنیت و مردم سالاری و حقوق فردی اجتماعی در آن متجلی است .
در تفكر بسیجی با آزادی كه اولین هدیه الهی است نه فقط مخالفتی نیست بلكه نهال سبز آزادی با خون این قبیله به ثمر رسید. لكن در فكر و اندیشه و فرهنگ بسیج پلشتی و ولنگاری جایی ندارد. تفكر بسیجی امواج خروشان ملتی است كه دل در گرو خدا دارد و جهت ایجاد این فرهنگ الهی هزاران جوان پاكباخته تقدیم درگاه خدای خود كرد.
بسیج گل آل محمد(ص ) است كه با قدرت خون در دشت ایمان روئید و در نهضت خمینی (ره ) ثمر داد كه رایحه آن جان عاشقان خدا سرمست و حیران می كند. بسیج همان بسیج است كه روزی بلای جان ضد انقلاب بود , یك روز خار چشم دشمنان گشت , روز بعدش سد راه متجاوزان به كشور شد و اكنون نیز گوش به فرمان ولی امر خود , حافظ و پاسدار ارزشهای متعالی اسلام و انقلاب است .
در فرهنگ بسیج تا قیام قیامت راه امام عزت , كلام رهبری سعادت , كشته شدن در راه خدا كرامت , اسرائیل غاصب و آمریكا دشمن شماره یك ملت ایران است .
نام بسیج ترجمه آیه اشدا علی الكفار و رحما بینهم است , او حب علی (ع ) در دل , بغض عدو در قلب و سلاح دفاع در دست دارد.
بسیج هتك دین را نمی پسندد , ترویج ابتذال را قبول ندارد , تضعیف اركان نظام را برنمی تابد. وحدت را توصیه و اختلاف را نهی می كند , سو استفاده را ناشایست و فتنه گری را به نفع كشور نمی داند , دین زدایی را گناه و مبارزه با دشمن را افتخار می داند , بر عقل دشمنان خارجی می خندد و دشمنان داخلی را نصیحت می كند , به مهاجمان فرهنگی هشدار و خودباختگان داخلی را به اعتماد به نفس دعوت می كند و خلاصه غفلت را خطرناك و هشیاری را بسیار ضروری می داند.
نور اندیشه بسیج در قلب هر كس بتابد شیدا می شود , دوستدار خدا می گردد , بر غیر خدا می تازد , دشمنان خدا را دشمن .
دوستانش را دوست می دارد , تسلیم فرمان خداست , صبر پیشه می كند , بر سبیل عدل گام برمی دارد و خلاصه آن می شود كه خدا خواهد رضی الله عنهم و رضو عنه .
به امید روزیكه همه با هم با تفكر بسیجی ایرانی آباد و آزاد و مهیای ظهور مهدی (عج ) داشته باشیم و یكصدا سرود وحدت سردهیم كه آمریكا در چه فكریه ایران پر از بسیجیه .
وباز هم روز شمار
نوشته شده توسطرفیعی 15ام آبان, 1393۱۱ محرم حرکت اسرا به سوی کوفه.[۱۸]
۱۱ محرم دفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه ).[۱۹]
۱ صفر روز ورود اهل بیت(علیهم السلام) و سر مطهّر امام حسین(علیهالسلام) به شام .[۲۰] [۲۱]
۲۰ صفر اربعین حسینی و ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا .[۲۲]
۲۰ صفر بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) از شام به مدینه بنا بر برخی اقوال[۲۳]
متن ادبی دحو الارض
نوشته شده توسطرفیعی 29ام شهریور, 1393شش روز گذشت و قدرت ذات الهی جلوهای کرد. خاک، آرام آرام قد کشید و ابراز وجود کرد و زمین نام گرفت که دریایی سبز و روان آن را به دوش میکشد و زمین در برابر فرمان خداوند، فروتن و در برابر شکوه خداوندی هماره تسلیم و سر به زیر است.
این سیاره رها شده در وسعتی آبی که به دستهای ستونهایی بلند و نامرئی از آسمانها محافظت میشود.
خاک، سر تسلیم فرود آورد و خاشع شد تا گاهوارهای شود برای رنج و اندوه آدم. و خاک، به اذن خدا، جان گرفت و آدم پدید آمد. اولین رد پای خلقت، بر وسعت زمین، نمایان شد تا جادههای بینهایت را بپیماید.
و زمین، مهد آسایش و آرامش قرار گرفت و گناه آدمیان را به جان پذیرا شد.
رودها جاری گشت و آبشارها خروشیدن گرفت و پرندهها بر ارتفاع شاخسارها، به تسبیح و تحمید خداوند، مشغول شدند. و زمین، با عظمت کوهها که چونان میخهایی بزرگ، تکه تکهاش را، نگاهبان شدند و با دریاها، که تصویری از شهود و ادراکاند و با درختان که برگ برگ معرفت میآموزند.
این گاهواره ابدی که میپروراند از مهر، این سیاره خاموش که هزار فریاد را در خود فروخفته. زمین، این نگران همیشه از آینده فرزندان خویش.
خاک پدید آمد تا جایگاهی شود برای آسایش بنیآدم، تا پیشانی غرور انسان، سجدهگاهی داشته باشد برای تضرع و خشوع.
زمین آفریده شد تا از مناجات عاشقانه ابوتراب، سرمست شود. که خوب و بد از هم جدا شوند، در محکی بزرگ.
زمین، این سیاره در معصیت فرو رفته! این سرگردان در جستوجوی آرامش، این گورستان خاطرات تلخ و شیرین… این جایگاه شادیها، جایگاه غمها، مهربانیها، غارتها، ستمها و عدالتها، و زمین آفریده شد… تا آدم، در تجارتی بزرگ با خدا معامله کند و زمین آفریده شد با طبقاتی در هم فشرده، از خاک و سنگ و چوب و آب و آتش.
تجلی قدرت لایتناهی پروردگار، در آیینه خاک. فلسفه بزرگ خلقت. و زمین گاهواره در حال چرخش چونان شتری رام شده که سواران خود را به مقصد میبرد و ابتدای زمین در دحو الارض، از شروع خلقت از نقطهای به بلندای رستگاری از یک مکعب روشن که ثقل زمین است و پناهگاه بنیآدم، از همان روزی که بنیان نهاد ابراهیم خشت خشت خانه خدا را و زمین چون نقطهای روشن بر مدار خویش هنوز میچرخد و میچرخد
دحو الارض
نوشته شده توسطرفیعی 29ام شهریور, 1393«دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذیالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخشهایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد، تا کم کم به شکل یک چهارم خشکیهای امروزی درآمد.
مطابق روایات، اولین نقطهای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود.
«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کردهاند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها گستردند، اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نامگذاری میشود.
از امیرالمومنین علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود.
کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است، خواهد داشت.»
به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»، به همین واقعه اشاره دارد، گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ دادهاند که اهمیت آن را دو چندان کرده است؛ از جمله:
- میلاد حضرت ابراهیم علی نبینا وآله وعلیهالسلام
- میلاد حضرت عیسی مسیح علیهالسلام
- خروج رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها و نیز تمامی همسران پیامبر(ص) نیز ایشان را همراهی میکردند.
- در روایتی نیز آمده است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجهالشریف در همین روز قیام خواهد کرد.
روز ملی دختر
نوشته شده توسطرفیعی 6ام شهریور, 1393روز ملی دختر را به همه بانوان پاک و آسمانی تبریک عرض می کنم.
پرودگارا
این بانوان زلالتر از باران را از سربازان و مادران سربازان آقایمان قرار ده . . .
.
پیامهای تبریک میلاد حضرت معصو مه(ع)
نوشته شده توسطرفیعی 5ام شهریور, 1393برآيينه جمال داور صلوات
بر روشني چشم پيمبر صلوات
برحضرت معصومه فروغ سرمد
بر دسته گل موسي جعفرصلوات
===========================
میلاد نور دیده رضا، کعبه دلها، حضرت معصومه علیهاالسلام خجسته باد!
===========================
معصومه جان! عطر میلاد تو، چون نسیم بهشتی است که مشام دلها را مینوازد؛ میلادت مبارک!
==========================
معصومه جان! میلادت چون شکوفههای بهاری، به جانهای مشتاق، طراوت میبخشد.
میلاد بانوی مهر و وفا، مظهر جود و سخا، حضرت معصومه علیهاالسلام مبارک باد!
=============================
به یمن میلادت، ذره ذره نور میشویم و قطره قطره حضور، و دل را به سرای کرامتت دخیل میبندیم تا در روز مقدس تولد تو با دستهای پاکت تطهیر شویم.
=============================
بانویم معصومه علیهاالسلام ! میلادت، نور به چشمها میپاشد و سرور به دلها؛ و رایحه بهشتیات، مشام دل را با عطر خوش حضور مینوازد؛ میلادت مبارک!
=============================
حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) ديده به جهان گشود و در بوستان معنويت، نسيم سبز بشارت وزيدن گرفت.
=============================
معصومه فلسفه شيدايى است و غزل ماندن و بودن، معصومه نگين ايران است كه درقم، شهر اقامه مى درخشد .
=============================
بانویم معصومه علیهاالسلام! نگاه معصومانهات، امید را در دل خسته زمین میرویاند و رایحه پاک بهشتیات، نسیم را به وجد میآورد.
=============================
روز میلاد توست و تو روشنی به ما هدیه میدهی و ما با دستانی پر از روشنی، از این حُسن بازمیگردیم؛ با دلهایی که در حوضچه چشمانمان با آب دیده تطهیر شده است.
=============================
روز میلاد تو هر روز در ما تکرار میشود، ای تکرار روشنی در روح و روان ما!
=============================
مژده باد طلوع تو ای معصومه زکیّه که بارگه شهاب تو، روشنایی دیگر در شبهای مناجات اهل زمین است.
=============================
معصومه، یعنی قداست مریم و عصمت فاطمه و ادامه قصه غصههای زینب در جستوجوی برادر.
=============================
خجسته باد میلاد بانوی قدسیه مطهره، فاطمه معصومه علیهاالسلام که بارگاه نورانیاش محل دایمی نزول فرشتگان بر زمین و دروازه بهشت است.
یا جعفربن محمد صادق (ع) ادرکنی
نوشته شده توسطرفیعی 29ام مرداد, 1393مدینه در سوگ تو گریست و فوج فوج مردم غمگین و سوگوار، سالروز رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را به یاد آوردند.
رحلت تو، داغى سنگین بود و به خاک سپردنت داغى سنگین تر، سیل اشک از دیدگان جارى بود، تشییع کنندگان، ناباورانه در پى جنازه مطهرت به سوى بقیع رهسپار شدند و مدینه تعطیل شد و هر خانه اى ماتمکده اى حزن آلود!
آرى….اى امام صادق(علیه السلام)
معصومى بودى که در بقیع به خاک آرمیدى، آیا تشییع کنندگانت مى دانستند که چه کوه عظیمى را بر دوش مى کشند؟ خوشا بر خاک بقیع که پیکر پاک تو را در بر کشید.
درود بر «ام فروه» که مادر والا قدر تو بود و گوهرى چون تو را در دامان پروراند.
اى صادق آل پیامبر:
با بیان بلیغ و کلام فصیح، زبان رساى اسلام بودى.
با سخنان حکمیمانه، منطق استوار و علم سرشار، برگزیده روزگار بودى و بنده شایسته پروردگار.
تجسم صبر و اخلاص بودى.
چشمه جود و سخاوت و کوه حلم و بردبارى، نام آور فراست و شجاعت و جلوه هیبت و جلالت.
چهره فروزان اهل بیت بودى و وارث علوم رسالت.
از سلاله پیامبران بودى و عطر و بوى پیامبر را مى دادى و مهابت و شکوه او را داشتى.
اى خورشید مدینه دانش:
سالهاى سیاه، ابرهاى سلطه امویان، آسمان جهان اسلام را تاریک کرده بود و سالهاى تیره تر حکومت عباسیان، مسلمانان را به تیرگى نشانده بود
در میان این دو فصل« سیاه و سرد و ابر آلود» چند صباحى که خورشد وجود تو تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید، نهال حق پا گرفت و افق اندیشه ها تابان شد.
دین، زنده به نام تو گشت.
درخت علم، در بوستان کلام تو روئید.
گلشن فضل از چشمه دانش تو سیراب شد.
کتاب فقه با «الفباى جعفرى» نگاشته گشت.
وقتى تو سخن مى گفتى، طبیعى بود که حسودان و عنودان، زبان طعن بگشایند و تیغ دشمنى برکشند. کدام دانشورى را مى توان شناخت که از گنج دانشت، بهره نبرده باشد؟
کدام معلمى را مى توان نام برد که به اندازه تو تربیت مکتب عترت داشته باشد؟
کدام حوزه است که «شاگردى تو» بر سر در آن نقش نبسته است؟
کدام فقیه است که خوشه چین خرمن «حدیث» تو نیست؟
وقتى چهار هزار قلم، حکمت و حدیث و فقه را از عرش بلند «علم لدنى» تو، بر فرش کتب و دفاتر فرود مى آورند. وقتى چهار هزار شاگرد، همچون نسیمى خوشبوى، از کوى معارف تو گذشته و در پهنه قلمرو اسلام پخش مى شدند و «قال الصادق» گویان، کام تشنگان معرفت را عطر آگین مى ساختند.
وقتى منطق اهل بیت و برهان عترت، قوى تر و بران تر بود. وقتى مردم، گاهى از لابلاى گرد و خاکهاى برانگیخته بدعت گذاران و تحریف گران، چهره اسلام ناب محمدى را مى دیدند و فریفته جذبه هاى آن مى شدند.
وقتى سلسله نورانى راویان احادیث، حلقه اى از تعبد و اطاعت بر گرد «آل الله» مى زدند.
وقتى «ابان بن تغلب»ها، «هشام ابن حکم»ها، «مومن طاق ها» حامل و ناقل علوم تو بودند. وقتى «جمیل ابن دراج»ها، ابو بصیرها، زراره ها، سماعه ها، فقه و حکمت را در افق اندیشه ها و مزرعه دلها مى افشاندند.
وقتى «حمران ابن اعین»ها، على ابن حمزه ها، عمار ساباطى ها، جابر ابن حیان ها مفضل ها، صفوان ها، سیراب شدگانى از کوثر زلال دانش تو بودند و جامى از این زمزم جوشان، به جان هاى تشنه مى نوشاندند و کام دلها را حلاوت (مکتب عترت) آشنا مى ساختند و نه تنها علم، که عمل هم مى آموختند و نه فقط دانش که دین را هم از زبان تو مى گرفتند.
وقتى با تابش مهر درخشان تو، مجالى براى خود نمایى شب پره ها نمى ماند،….
آرى در آن شرایط، روشن بود که خفاشان کور سو، نگذارند فروغ فروزانت جلوه گرى کند.
و این گونه بود که تو، در عین شهرت و اعتبار و نفوذ و محبوبیت، همچنان «مظلوم» بودى و مظلومى اى امام صادق(علیه السلام).
تو ناصر حقایق، دچار منصور دوانقى بودى، آن باطلى که لباس حق پوشیده و جامه خدمت و خلافت به بر کرده بود تا رعیت را در هیأت شبانى بفریبد و گرگ ایمان و جان آنان شود.
شهادت تو، نشانى از مظلومیت خط اهل بیت بود. و باید به حق گفت که تو امام صادقان و صادقى از امامانى(1).
امام صادق(ع) در برابر منصور
امامت امام صادق(علیه السلام) در رابطه با خلفاى طاغوتى، بیشتر در عصر سلطنت منصور دوانیقى، دومین خلیفه عباسى بود، یازده سال از امامت آنحضرت در این عصر گذشت و سرانجام به دستور منصور، آن حضرت را به شهادت رساندند، برخوردهاى سیاسى امام صادق(علیه السلام) با منصور، بسیار بود، لازم است در اینجا نخست چهره منصور را معرفى کنیم، سپس نظر شما را به ذکر چند نمونه از برخوردهاى امام صادق(علیه السلام) با او جلب نماییم:
«منصور دوانیقى» دومین طاغوت عباسى، از خونخواران بى رحم تاریخ است که با خشن ترین برخورد، به آل محمد(صلى الله علیه وآله) ستم کرد.
لازم به تذکر است که امام صادق(علیه السلام) در مدینه مى زیست، هنگامى که زمام خلافت به دست بنى عباس افتاد، عبدالله سفاح (نخستین خلیفه عباسى) آن حضرت را از مدینه به عراق طلبید، ولى پس از دیدن معجزات و کرامات و فضایل، از آن حضرت او را مرخص کرد، امام به مدینه بازگشت، هنگامى که منصور دوانیقى (دومین خلیفه عباسى) به خلافت رسید، آن حضرت را در سال (145 هـقـ) با اهانت و جسارت به عراق و کوفه طلبید، ومدتى آن حضرت را تحت نظر در عراق نگه داشت و پنج بار او را احضار نمود و تصمیم بر قتلش گرفت، وى بر اثر بروز معجزات و…از قتل آن حضرت صرف نظر کرد(1) و پس از مدتى امام به مدینه بازگشت، بنابراین غالب برخوردهاى امام با منصور در عراق (در کوفه وحیره و…) رخ داده است.
اینک با توجه به ماجرا و تذکر فوق، به چند نمونه زیر که بیانگر برخورد قاطع امام صادق(علیه السلام) با این طاغوت قلدر است، توجه کنید:
یک: پاسخ کوبنده امام صادق(علیه السلام) به نامه منصور
منصور دوانیقى در ضمن نامه اى به امام صادق(علیه السلام) نوشت:
« چرا مانند سایر مردم به مجلس ما نمى آیى و در اطراف ما حاضر نمى گردى؟»
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ او نوشت:
لیس لنا ما نخافک من اجله و لا عندک من امر الاخرة ما نرجوک له و لا انت فى نعمة فنهنئک و لا تراها فى نقمة فنعزیک بها. فما نصنع عندک؟
—————————————————–
1- اقتباس از کشکول شیخ بهائى (ترجمه شده)، ص 272.
در سوگ صادق آل محمد (ص)
نوشته شده توسطرفیعی 29ام مرداد, 1393در تماشای تاریخ شیعه، بغض واژهها میشکند و حرف به حرف بر سفیدی کاغد جاری میشود.
بقیع در سکوتی ژرف فرورفته است. نخل های پریشان مدینه روزه سکوت گرفته اند. ابرهای بغض کرده و سرگردان بر شانه های کوهستان تکیه داده اند.
از سمت ملکوت، نوای آسمانی «الرحمن» بگوش می رسد.
در مجلس عزای آسمانیان، بغض ابرها برای ششمین امام معصوم می شکند.
کمی آن سوتر، از سمت نگاه های خیس بقیع، دسته های عزاداری کبوتران به راه افتاده است.
فرشته های مقرب با بهتی شگفت؛ کوهی عظیم را مشاهده می کنند که قرار است در گودالی کوچک آرام بگیرد!
معلوم است که اندوه زمینیان هم به اندازه کوه ها سربه فلک کشیده بزرگ است. و مگر کدام سینه توان به دوش کشیدن این غم سترگ را دارد؟
ای خورشید بی زوال دانش!
خوشا آن روز که عالمانی از سراسر جهان همچون پروانه دوروبرت می چرخیدند و از وجود تو فیض می گرفتند.
خوشا آن روز که درخت دانش و معرفت از کلام شوق انگیز تو جان گرفت و به بار نشست و از شکوه علم بی اندازه ات، کم کم گلستان ها و باغ های دانایی در جهان پدید آمد.
الفبای فقه و فلسفه و اصول دانه های بذری بودند که یک روز در دل های عالمان کاشتی و تا دنیا دنیاست زمین از برکت آن نفس خواهد کشید.
ای هشتمین معصوم عالم!
تو آنقدر بزرگی که فقیهان دین در همیشه تاریخ خوشه چین خرمن احادیث تو بوده اند.
در تعجبم مگر چه گفته بودی که آن گونه بارها برای کشتن تو توطئه کردند و حتی در خانه ات را به آتش کشیدند؟
در سوگ تو کوچه هایمان لباس سیاه پوشیده اند و درخت ها شال عزا به گردن انداخته اند.
حالا صدای نوحه خوان از بلندگوی مسجد محل به گوش می رسد:
هشت روز هفته را عاشق منم
خاک پای حضرت صادق منم
او که جانش در لطافت شبنم است
دست تابان رسول اکرم است
او که صبح بی ریای شیعه است
بغض معصوم صدای شیعه است
تخریب قبرستان بقیع
نوشته شده توسطرفیعی 15ام مرداد, 1393روز هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری پس از اشغال مکه، وهابیان روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال کرده و مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور پرداختند.
در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیزبن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال کرده، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور همچنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگرپرداختند. ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – علیهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده و بردند. اما این اولین حمله آنان به مدینه نبود. آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصرف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانبهای حرم پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – و تخریب و غارت قبرستان بقیع نمودند.
مذهب بر حق شیعه دوازده امامی، در طول زمان خصوصاً در این أعصار أخیر مورد هجمه بد خواهان و کج اندیشانی است که یا بخاطر جهل ونادانی با این فرقه ناجیه به ستیز برخاسته اند و یا دست دشمنی وستیزه جویی آنان از آستین هوی پرستی وعناد بیرون آمده بر گرده مذهب اهل بیت چنگ زده خواهان زوال و نابودی آن است.
اما اینکه پشت این مذهب به عنایات باریتعالی و الطاف مخصوصه آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرم است و استوار ، دلیل نمی شود که ما شیعیان از شناخت آیین و کیش خود کوتاهی کرده احیاناً در وادی ضلالت و گمراهی افتاده آنچه در کف داشته ایم به باد نیستی و فنا بسپاریم، آنگاه انگشت حسرت و ندامت به دندان برگیریم و به گذشته پرافتخار خود غبطه خوریم، چرا که در این وادی وانفسا که تمام جهان خواران و احزاب شیاطین انس و جن دست در دست یکدیگر نهاده اند نیاز مبرم به یک جهش علمی وعملی فراگیر شیعیان احساس می شود تا در دریای طوفانی حوادث و بلایا چنگ در کشتی هدایت آویخته، سوار بر آن خود را به ساحل رستگاری و نجات رهنمون گردند.
پاره ای از حملات و ترفندهایی که در چند قرن أخیرعلیه شیعه راه اندازی شده و با لباس اسلام پیش آمده شبهات و بلایایی است که گروه منحرف و مضلّ وهابیت، سردمدارآن می باشند،که با برداشتی نادرست از دین و دیانت چهره ای کریه از اسلام به نظاره می گذارند واز طرفی دیگر مخالفان این ایده را مشرک و مهدورالدم می خوانند.
از جمله اشتباهاتی هم که مرتکب شده اند در مورد تبرک و زیارت قبور مسلمانان بالعموم و قبور ائمه اطهار (علیهم السلام ) بالخصوص می باشد و با توجیهات صوری و کم مایه به چه فجایعی که دست نیازیده اند؟!در این راستا به تخریب قبور ائمه بقیع پرداختند و قصد ویرانی دیگر حرمهای شریف را داشتند که با ممانعت فرق دیگر مسلمانان موفق بدان نشده اند، خذلهم الله تعالی .
در این مختصر به سیری هر چند کوتاه در تاریخ قبرستان بقیع و حرم ائمه بقیع خواهیم پرداخت و درنهایت به چندی از شبهات آنها جواب خواهیم داد.
معنای لغوی بقیع
صاحب مجمع البحرین می گوید :«البقیع من الارض المکان المتسع وقیل لایسمی بقیعا الا و فیه شجر او اصولها ،و منه بقیع الغرقد»(1) در لغت بقیع به محل وسیع گویند و همچنین بعضی اضافه کرده اند که بقیع به آن محل وسیعی گویند که دارای درخت و یا ریشه درخت باشد،آنگاه ابن اثیر می افزاید:چون بقیع قبلاً دارای درخت «غرقد» و ریشه های آن بود پس از قطع این اشجار نیز با همان اسم معروف گردید.(2 ) «غرقد» نیزدرختی است وحشی و خاردار و دارای میوه مخصوص.
چگونگی ایجاد مدفن در بقیع
اولین انصاری مدفون شده در بقیع، اسعد بن زراره و از مهاجرین عثمان بن مظعون است (3) که حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به هنگام مرگ او فرمود:«ادفنوا عثمان بن مظعون فی البقیع یکون لنا سلفا فنعم السلف سلفنا عثمان»( 4 ) یعنی: عثمان بن مظعون را در بقیع دفن کنید تا شاخص ویادگاری از گذشتگان ما باشد و چه شاخص نیکی است عثمان.بعد دفن او، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگی را بعنوان علامت بر سر مزارش قرار داد(5)ـ فوت او در ذی حجه سال دوم هجرت بود ـ و آنگاه که فرزند پیغمبراسلام،ابراهیم در سال 10 هجری وفات فرمود، بنا به فرمایش ایشان او را به عثمان ملحق کرده در کنار او به خاک سپردند.( 6 )رفته رفته دو مدفن قدیمی مدینه به نام «بنی سلمه» و «بنی حرام» متروک گردید و مسلمانان بقیع را مدفن و قبرستان عمومی خود قرار دادند.( 7 )
فضیلت بقیع
در فضیلت این مکان شریف روایات متعددی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) نقل گردیده که بصورت تبرک به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم: پیامبراکرم فرمود:«یحشرمن هذه المقبره سبعون ألفاً یدخلون الجنة بغیر حساب و کأنّ وجوههم القمر لیلة البدر»( 8 ) از بقیع 70هزار نفر که صورتشان مانند ماه شب چهارده است محشور خواهند شد و بدون حساب وارد بهشت خواهند گردید.ایشان گاهی شبها و گاهی روزها در بقیع حضورمی یافتند و برای اهل بقیع دعا و طلب مغفرت می کردند و می فرمودند که من ازطرف خدای خود مامور هستم که برای اینان دعا کنم «إنی أمرت أن آتی أهل البقیع فأدعو لهم وأصلّی علیهم»( 9 ).
اجمال تاریخ این حرم مقدس این است که قبور ائمه بقیع (عیهم السلام) مانند سایر قبرها در محوطه باز و مکشوف نبوده بلکه قبر آنان مانند تربت پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت رضا (علیهم السلام) ، از آغاز دفن اجساد مبارک و پیکر مطهرشان در داخل خانه ای که متعلق به عقیل بوده، قرار داشته است و به مرور زمان این خانه به ساختمان مناسب،به شکل مسجد تبدیل گردیده سپس در محل همان ساختمان،بزرگترین و مرتفع ترین گنبد و بارگاه بنا شد و در قرون متمادی دارای خادم و دربان و دارای ظریفترین و گرانبهاترین ضریح و صندوق با زیباترین روپوش ودارای فرش و قندیل بوده است و بالأخره در هشتم شوال 1344هجری قمری به وسیله غدّه سرطانی موجود در بدنه اسلام (وهابیان) منهدم گردید.
مقبره های خانوادگی در بقیع
از مجموع گفتارمورخان چنین برداشت می شود مردم مدینه که قبلاً اجساد مردگان خود را در دو گورستان عمومی بنام:«بنی سالم» و«بنی حرام» و گاهی در داخل منازل خود دفن می کردند،با رسمیت یافتن بقیع با دفن عثمان بن مظعون در سال دوم هجری و ابراهیم فرزند پیامبر اکرم در سال دهم هجری به آنجا توجّه کردند و عده ای از صحابه بتدریج خارها و ریشه های درختان موجود در بقیع را کندند و آنجا را آرامگاه خصوصی خود و خانواده خود قرار دادند و بعضی دیگر از صحابه در منازل متصل به بقیع دفن گردید که با گسترش بقیع، جزء آن گردیده است و به تناسب جایگاه و انتسابشان با پیامبرالهی در یک نقطه معین و در کنار هم دفن شده اند مثلاً قبور ائمه چهارگانه با قبرعباس عموی پیامبر و فاطمه بنت اسد در یک نقطه و همه یا عده ای ازهمسران پیامبر در نقطه ای و رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر اکرم در کنار هم که مجموع این بخش بنام «مقابر بنی هاشم» معروف گردیده است.
مطلب دوم اینکه: خانه ها و منازل مدینه تا بقیع امتداد داشته و بقیع از طرف غرب در پشت منازل مدینه قرار داشت و کوچه های متعددی این منازل را به همدیگر وصل می نمود و به محل بقیع منتهی می گردید.(10)
قبور ائمه أربعه
در تاریخ است که :«دُفن العباس ابن عبد المطلب عند قبر فاطمه بنت أسد بن هاشم فی اول مقابر بنی هاشم الّتی فی دار عقیل»(11 ) یعنی:عباس بن عبدالمطلب در اول مقابر بنی هاشم و در داخل خانه عقیل در کنار قبر فاطمه بنت أسد دفن شده است .
صاحب «تاریخ المدینه» و صاحب«عمدة الاخبار» می نویسند: وقتی که از دفن امام حسن مجتبی در کنار قبر جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) جلوگیری بعمل آمد امام حسین (علیه السلام) طبق وصیت برادرش او را در کنار مقبره بنی هاشم و در کنار قبر فاطمه بنت أسد دفن فرمود.( 12 )
بعدها اجساد مطهر سه امام دیگرـ علی بن الحسین زین العابدین و ابو جعفر محمد بن علی الباقر و ابو عبدالله جعفر بن محمد الصادق (علیهم السلام) ـ در این مدفن آرمیدند تا جایی که امام المشککین فخر رازی که از بزرگان علمای اهل سنت است در کتاب خود می آورد :«یُستحب أن یَزور قبر الحسین بن علی و فیه أیضاً علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد رضی الله عنهم»( 13 )یعنی :مستحب است زیارت قبر حسن بن علی وهمچنین در آنجا است قبر علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد که خدای تعالی از ایشان راضی باشد.
ذکر این چند نمونه از تواریخ ،نشانگر آن است که بدن فاطمه بنت أسد و عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در محوطه باز و بدون دیوار و سقف دفن نشده اند بلکه از ابتدا در خانه عقیل بن ابیطالب ودر زیر سقف به خاک سپرده شده اند آنگاه بعد از ایشان،اجساد پاک و مطهر جان جانان و قبله دل عارفان ،آن چهار دردانه غریب به آنان پیوستند.
حال سئوال اینجاست که با وجود بقیع ،چرا پیکرعده ای ازاقوام وفرزندان رسول خدا( صلی الله علیه وآله وسلم ) درخارج این آرامگاه عمومی ودرخانه خصوصی گردیده اند.
پاسخ این سئوال برای کسانی که با تاریخ مدینه آشنا هستند واضح وآشکار است چرا که آن روزها دفن شدن افراد متشخص و مورد احترام ،بجای گورستان عمومی در داخل منازل و توجه به آرامگاههای خصوصی بیش از آنچه امروز در دنیا مرسوم است ،معمول و رایج بوده است،بعنوان مثال می توان از دفن شدن عبدالله پدر گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه نابغه و رافع بن مالک (14)، انصاری بزرگوار و از صحابه و یاران با وفای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از شهادت در جنگ أحد و انتقال به مدینه در خانه آل نوفل دفن گردید ، و همچنین دفن شدن خلیفه أول و دوم در داخل بیت رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) و پیشنهاد امام مجتبی (علیه السلام) در این راستا از همین نمونه ها است، أساساً هم دفن شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در داخل بیت و حجره خویش از نظر اجتماعی نه تنها یک مسأله تازه و بی سابقه نبوده، بلکه نسبت به شخصیت آن دو بزرگوار ،یک عمل عادی و طبیعی به حساب می آمد.
جایگاه دعای رسول خدا در خانه عقیل
گفته شد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در اوقات مختلف در کنار بقیع قرار می گرفت و در آنجا به مناجات می پرداخت وبراهل بقیع دعا واز خداوند متعال برای آنان استغفار و استرحام می نمود و گاهی نیمه های شب برای همین مقصود، رختخواب خویش را ترک و به سوی بقیع حرکت می نمود.
در روایت است که:عن خالد بن عوسجه:«کنت أدعو لیلة الی دار عقیل بن أبی طالب الّتی تلی باب الدار فمرّ بی جعفر بن محمد (علیهماالسلام) یُریدُ العریض معه أهله فقال لی أَعَنْ أثر وقفت هاهنا؟ قلت :لا. قال:هذا موقف نبی الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باللیل اذا جاء لیستغفرلأهل البقیع»( 15 ).
خالد بن عوسجه می گوید :«شبی رو به سوی زاویه خانه عقیل که در جنب در این خانه قرارگرفته است،دعا می کردم جعفر بن محمد (علیهما السلام) که به همراه خانواده اش عازم عُریض بود، مرا در آن حال دید و پرسید آیا درباره این محل خبر و مطلب خاصی شنیده ای؟ گفتم:نه، فرمود:اینجا جایگاه دعای رسول خداست،شب هنگام که برای استغفار أهل بقیع می آمد در اینجا توقف می نمود.»
أخبار غیبی رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم)
با توجّه به آیه مبارکه: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی»( 16 ) تمام فرمایشات و أعمال حضرت رسول ،مؤیّد به تأییدات الهی است و در این زمینه برای برپایی دین و برافراشته شدن پرچم حق و حقیقت از تمام امکانات موجود استفاده کرده اند چه با أعمال خارق العاده که قبل از بعثت بروز می دادند تا زمینه را برای پذیرش مردم آماده سازند که ازآن به «إرهاص» تعبیر می شود.( 17 )
و چه بعد از بعثت با بیان حقیقت که گاهی نیز با معجزه همراه بود حجّت را بر مردم تمام می فرمودند،همچنان که در ماجرای غدیر خم هنگام بازگشت ازحجة الوداع همه حُجّاج را دراین محل جمع کرده بعد از بجا آوردن نمازدر ضمن خطبه ای مهم فرمودند:«من کنت مولاه فعلیّ مولاه»( 18 ) و به این ترتیب مسأله جانشینی آقا علی (علیه السلام) راعلیرغم اینکه بارها در فرصتهای مناسب مطرح کرده بودند در آن جمع عظیم حُجّاج به زیباترین شکل بیان داشتند،و یا در هنگام نزول آیه تطهیر که دلیل عصمت أهل بیت بود علاوه بر بیان آن در موقع نزول ،حدود 9 ماه درأوقات نماز وقتی که مردم منتظر پیامبراکرم بودند تا ایشان تشریف بیاورند و نماز را اقامه فرمایند ایشان در جلوی در خانه آقا علی (علیه السلام) که به مسجد باز می شد می ایستادند و می فرمودند:«السلام علیکم و رحمه الله و برکاته أهل البیت انّما یُِرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا»( 19 ).
البته موضوعات و حوادث مهم دیگر نیزکه جزء اصول اسلام نبوده است از چشمان تیز و حقیقت بین آن حضرت به دور نمانده و وقوع آنها را پیشاپیش به اطّلاع مسلمانان می رسانیدند که این نوع حوادث در اصطلاح محدّثین (ملاحم) و خبر دادن از این حوادث،أخبار غیبی و پیشگویی نامیده می شود،لازم به ذکر است که گاهی به خود این نوع أخبار« ملاحم» اطلاق می گردد.(20)
فلذا می توان چنین استنباط و اظهار نظر کرد که حضورمستمرّ رسول خدا در مقابل در خانه عقیل بن أبی طالب از همان ملاحم و پیشگویی ها است که آن حضرت می خواسته عملاً اهمیّت این خانه را که در آینده نزدیک به آرامگاه چهار تن از أوصیای الهی و مدفن چهار تن از فرزندان و أهل بیت پیامبرمبدل خواهد گردید بیان کرد،که با گذشت روزگار دیدیم که این خانه به مسجد و زیارتگاه عمومی تبدیل شد بطوری که آقا امام صادق (علیه السلام) نه تنها در داخل محوّطه مسقف و در داخل خانه، بلکه در داخل حرم به خاک سپرده شد یعنی دیگر آن موقع این خانه به یک مسجد و زیارتگاه عمومی تبدیل شده بود ،بعدها برای این بارگاه ،گنبد وقبه ای ارزشمند ساخته شد که در طول قرون متمادی بارها تعمیر و اصلاحاتی در این حرم شریف انجام شد تا اینکه به دست مزدوران استعمار و شیاطین خبیث در هشتم شوال 1344ه.ق تخریب شد.(21)
منبع: خبرگزاری تسنیم
چرا روز قدس مهم است؟
نوشته شده توسطرفیعی 30ام تیر, 1393روز قدس نماد صفبندی حق در مقابل باطل چقدر سعی کردهاند در طول این سالها که روز قدس را که نماد صفبندی حق در مقابل باطل است، تضعیف کنند. روز قدس نشاندهندهی صفبندی حق و باطل، صفبندی عدل در مقابل ظلم است. روز قدس فقط روز فلسطین نیست؛ روز امت اسلامی است. روز فریاد رسای مسلمانان علیه سرطان کشندهی صهیونیزم است که به وسیلهی دست متجاوز اشغالگران، مداخله کنندگان، قدرتهای استکباری به جان امت اسلامی افتاده است. روز قدس چیز کوچکی نیست. روز قدس یک روز جهانی است. یک پیام جهانی هم دارد. نشاندهندهی این است که امت اسلامی اولاً زیر بار ظلم نمیرود، ولو این ظلم از پشتیبانی بزرگترین و قدرتمندترین دولتهای عالم برخوردار باشد. چقدر سعی کردند روز قدس را تضعیف کنند و امسال بیش از همیشه تلاش کردند؛ اما روز قدس در ایران اسلامی، در تهرانِ باعظمت به همهی دنیا نشان داد که عقربهی انقلاب و ملت ایران به کدام سمت و کدام جهت است؛ نشان داد که ارادهی ملت ایران چیست؛ نشان داد که ترفندها و حقهها و پول خرجکردنها و خباثتهای سیاسی آنها بر روحیهی ملت ایران اثری ندارد. ۱۳۸۸/۰۶/۲۹
متوقف کننده حذف فلسطین از نقشهی جغرافیای جهانی
روز قدس، یک روزِ به معنای حقیقی کلمه، بینالمللیِ اسلامی است؛ روزی است که ملت ایران میتواند با کمک ملتهای مشتاق دیگر، که امروز خوشبختانه تعدادشان هم متعدد و زیاد شده، یک حرف حقی را فریاد کند که برای پنهان کردن آن حرف حق و خاموش کردن آن فریاد، شصت سال است که دستگاه استکبار دارد سرمایهگذاری میکند - البته حداقل شصت سال است، یعنی از زمان تشکیل دولت غاصب؛ والّا از مقدماتش شاید صد سال هم بیشتر است - شصت سال است که دارند سعی میکنند فلسطین را از نقشهی جغرافیای جهانی حذف کنند. البته تا حدود زیادی هم موفق شده بودند. انقلاب اسلامی زد توی دهن اینها. ایجاد نظام جمهوری اسلامی و اعلان روز قدس و تبدیل سفارت رژیم غاصب به سفارت فلسطین در تهران، حرکت هشدار دهنده و متوقف کننده و مهاجمی بود که در مقابل این نقشهی استکباری ایستاد. امروز خوشبختانه این حرکت، روزبهروز توسعه پیدا کرده. ۱۳۹۰/۰۶/۰۲
روز قدس مخصوص ایران نیست؛ روز دنیای اسلام است و لذا در همه دنیای اسلام، مسلمانان حضور خود را برای دفاع از برادران فلسطینی خود نشان دادند. مسلمانان در این روز اراده عمومی خود را برای مقابله با ترفندهای امریکا و اسرائیل در فلسطین مظلوم و خونین بروز دادند؛ اما ملت ما در این زمینه پیشتاز بوده است و امسال به شکل نمایانی این پیشتازی و عظمتِ اراده ملی را در ایران نشان داد. ۱۳۸۲/۰۹/۰۵
روز خنثی کردن توطئه فراموشی مسأله فلسطین
روز قدس، از روزهای بسیار مهم و تعیین کننده است. سالهای متمادی است که سعی میشود مسأله قدس فراموش شود. روز قدس، درست تیری است به قلب این توطئه؛ حرکتی است برای خنثی کردن این توطئه خباثتآمیزی که استکبار و صهیونیسم و طرفداران و همکارانشان دست به یکی کردهاند تا بهکلّی مسأله فلسطین را به دست فراموشی بسپارند. روز قدس را بزرگ بدارید. این روز، مخصوص ملت ایران هم نیست؛ در خیلی از نقاط عالم، مردم مؤمن و پرشور، با محدودیتهایی که در کشورهای خود دارند - چون حکومتها خیلی جاها اجازه نمیدهند - روز قدس را گرامی میدارند - به هر حال جمعیتهایی که میتوانند این کار را میکنند - انشاءاللَّه امیدواریم امسال هم در مقابل توطئههای ناجوانمردانهای که علیه ملت فلسطین شده است، روز قدس بتواند مشت محکمی به دهان دشمنان ملت فلسطین و دشمنان دنیای اسلام بزند. ۱۳۷۷/۱۰/۱۸
امروز ملت ایران کاری که میتواند بکند - که از همه کارها هم مهمتر است، تظاهرات - مثل همین تظاهرات امروز - است. این کار بسیار مهمّی است. از هدفهای اینها این است که نام فلسطین را به دست فراموشی بسپارند. کاری کنند که اصلاً فراموش شود که چنین چیزی وجود داشت؛ اما شما نمیگذارید؛ روز قدس نمیگذارد؛ امام بزرگوار ما با تدبیر خودش نگذاشت. این کار بزرگی بود. ۱۳۷۸/۱۰/۱۰
روز قدس یکی از برجستهترین یادگارهای امام عزیز ماست؛ نشانهی دلبستگی انقلاب و دلبستگی ملت ما به ماجرای قدس شریف و ماجرای فلسطین است. به برکت روز قدس، این نام را ما توانستیم هر سال در دنیا زنده نگه داریم. خیلی از حکومتها و خیلی از سیاستها میخواستند، مایل بودند، تلاش کردند، پول خرج کردند که مسئلهی فلسطین فراموش شود. اگر تلاش جمهوری اسلامی نبود، اگر ایستادگی جمهوری اسلامی با تمام قوا در مقابلهی این سیاست خباثتآلود نبود، بعید نبود که بتوانند مسئلهی فلسطین را بتدریج به زاویه بکشانند؛ اصلاً فراموش کنند. الان هم خود دستگاه استکبار و خود صهیونیستهای خبیث معترفند، معتقدند و ناراحتند از اینکه جمهوری اسلامی پرچم فلسطین را برافراشته است و نمیگذارد که با سازشکاری هائی که میخواهند انجام بدهند، مسئلهی فلسطین را از دور خارج کنند. روز قدس، روز زنده کردن این یاد و این نام است. امسال هم به توفیق الهی، به هدایت الهی، ملت عظیم ما در تهران و در همهی شهرستانها روز قدس را گرامی خواهند داشت، راهپیمائی خواهند کرد. در کشورهای دیگر هم بسیاری از مسلمانان در روز قدس از ملت ایران تبعیت میکنند. ۱۳۸۸/۰۶/۲۰
روزی که مردم مظلوم فلسطین احساس میکنند که ملتها پشت سرشان هستند
این تظاهراتی که این روزها در دنیای اسلام اتّفاق افتاد خیلی با ارزش بود. این حرکتی که امروز شما میخواهید بکنید و تا میدان فلسطین و مقابل سفارت فلسطین راهپیمایی کنید، بسیار کار با ارزشی است. اینها خیلی ارزش دارد؛ اینها خبرش منعکس میشود و مردم مظلوم فلسطین احساس میکنند که ملتها پشت سرشان هستند. البته ملت ما بحمداللَّه در این زمینهها هیچ وقت کم نگذاشته است؛ هر وقت که برای این قضیه فرا خوانده شده، حضور پیدا کرده و اعلام موضع کرده است. و بالاخره مجامع جهانی و سازمان ملل باید فعّال شوند. این مجامع حقوق بشر که همیشه یا غالباً در خدمت هدفهای استکباریاند، ولو یکبار هم شده، برخلاف خواسته دستگاههای استکباری، به نفع ملتها وارد شوند؛ افکار عمومی را در دنیا به خودشان متوجّه کنند، ظالم و متجاوز را محکوم و ملت مظلوم فلسطین را تأیید کنند. اگر این فشارها انجام گیرد، طرح ایران در مورد فلسطین عملی خواهد بود و متجاوز مجبور خواهد شد. اگر دولتهای عربی، دولتهای اسلامی، ملتهای مسلمان و مجامع جهانی، همه در این راه فعّال شوند، آن کار، عملی است. هر کس که در این زمینه کوتاهی کند، مسلّماً در نظر ملتها، در نظر تاریخ و بالاتر از همه در پیشگاه خداوند متعال مؤاخذ و مسؤول است. همه وظیفه داریم. ۱۳۸۱/۰۱/۱۶
جمعهی آخر ماه رمضان که جمعهی آینده است، به عنوان روز جهانی قدس از سوی امام امت و جمهوری اسلامی از سالها پیش شناخته شده و مطرح شده، و در دنیای اسلام در میان ملتها البته، این روز جا افتاده است. و بهانهای است و فرصتی است برای روحهای علاقمند به مسألهی فلسطین و دلهای پرشور جوانان و قشرهایی از ملتهای مسلمان، که در مثل چنان روزی در جمعهی آخر ماه رمضان، از مردم فلسطین حمایت کنند و دفاع کنند. و بهخصوص در این دو ماه رمضان اخیر -امسال و سال گذشته- چون در داخل اراضی اشغالی، ملت فلسطین خودشان بدون چشمداشت به دولتها و حکومتها قیام کردهاند، این حمایت یک معنای دیگری پیدا میکند و شور و حال بیشتری برای ملتها دارد. ۱۳۶۸/۰۲/۰۸
از باب اینکه مسأله قدس مهم است و از این باب که امروز متأسفانه صهیونیستها در وارد آوردن فشار مضاعف به فلسطینیها حمایت میشوند و باتوجّه به اینکه بسیاری از کسانی که شعار فلسطین را میدادند، در بین راه، این ملت مظلوم را واگذاشتند و امروز، مبارزین فلسطینی و ملت مظلوم فلسطین، نیاز به حمایت جهانی و دلگرمی از سوی برادران مسلمان خودشان دارند، من به مردم عزیزمان و همینطور به همه ملتهای مسلمان توصیه میکنم که انشاءاللَّه این روز را از گذشته گرمتر و پرشورتر برگزارکنند. این، به مبارزه و اصلاح امور فلسطینیها کمک خواهد کرد. اصلاح امور فلسطینیها به این است که انشاءاللَّه مردم فلسطین - که صاحبان خانهشان هستند - حقّ خودشان را به دست آورند. ۱۳۷۱/۱۲/۲۷
این حرکت عظیم در دنیای اسلام روز به روز جا افتادهتر شده است و گسترش بیشتری پیدا کرده است. امسال دنیای اسلام شاهد تظاهرات بخشهائی از اغلب ملتهای مسلمان بود؛ از شرق دنیای اسلام یعنی از اندونزی، تا غرب دنیای اسلام یعنی آفریقا و نیجریه. در کشورهای مسلمان هرجا به آحاد مردم اجازه داده شد که بتوانند نیت و ارادهی خود را در روز قدس نشان دهند، مجموعههائی از مردم آمدند و نشان دادند که نسبت به مسئلهی قدس چه احساساتی دارند. حتّی مسلمانانی که در اروپا زندگی میکردند، اقلیتهائی که زیر فشارهای عصبیت دولتها و مؤسسات اروپائی قرار دارند، آنها هم روز قدس را گرامی داشتند. این نشانهی این است که مسئلهی فلسطین علیرغم آنچه که غاصبان فلسطین و حامیان آنها میخواستند، روز به روز در دنیای اسلام زندهتر میشود. ۱۳۸۷/۰۷/۱۰
روز دمیدن خون در رگهای امت اسلامی
روز قدس، این حرکتی که امام بزرگوار ما آن را آغاز کردند و بحمداللّه روزبهروز بهتر و سالبهسال گرمتر این حرکت ادامه دارد، یک حرکت بسیار عمیق و پرمعنائی است؛ این فقط یک راهپیمائی نیست؛ خونی است که در این روز در رگهای امت اسلامی میدود؛ علیرغم کسانی که میخواهند مسئلهی فلسطین و ملت فلسطین به دست فراموشی سپرده شود، این مسئله را روزبهروز زندهتر میکند؛ و همین جور خواهد بود. وظائف سنگینی بر دوش مسئولان کشورهای اسلامی است، که امیدواریم خداوند همه را هدایت کند به آنچه که وظیفهی آنهاست، و کمک کند که بتوانند این وظائف را انجام بدهند. ۱۳۹۱/۰۵/۲۹
عقب نشینی صهیونیستها در صورت برگزاری درست مراسم روز قدس
اگر انشاءاللَّه دنیای اسلام روز قدس را به معنای درست کلمه گرامی بدارد و برای فریاد کشیدن بر سرصهیونیستهای غاصب، مغتنم بشمارد، به میزان زیادی دشمن را شکست خواهد داد وبه عقب نشینی وادار خواهدکرد. شما ملت ایران، انشاءاللَّه با حضور خود نشان خواهید داد که استفاده از روز قدس و فرصت اعلام موضع درقضیه فلسطین، یعنی چه. ملت ایران، بحمداللَّه در این زمینه خوب عمل کرد. دولت هم خوب عمل کرد. وزارت خارجه هم خوب عمل کرد. یعنی وقت را تلف نکردند و حرفها را زدند. مظلومین فلسطینی فهمیدند که کسانی در اطراف دنیا هستند که نسبت به قضیه آنها حسّاسند. باید این حساسیت ثابت شود. باید فشار روی اسرائیل بیشتر شود. باید فلسطینیها، خودشان مسؤولیت زندهکردن مسأله فلسطین را جدّاً برعهده گیرند و مجاهدت کنند. ۱۳۷۲/۱۲/۱۳
روزی که ملتهای مسلمان بیواسطه مقامات رسمی حرفشان را در دنیا مطرح میکنند
روز قدس، روزِ آزمایش بزرگ ملتهای مسلمان است؛ روز قدس، آن روزی است که ملتهای مسلمان بیواسطهی مقامات رسمی حرفشان را در دنیا مطرح میکنند. امسال هم روز قدس اهمیت مضاعفی دارد؛ هم به خاطر حادثهی غزه - که واقعاً عقبنشینی از غزه یک شکست بزرگِ صهیونیستها بود - هم بهخاطر توطئهیی که بعد از شکست غزه و برای جبران آن شکست، از سوی امریکاییها و صهیونیستها و بعضی از همپیمانانشان در جریان است؛ یعنی عادیسازی رابطهی زشت با رژیم صهیونیستی در میان برخی از دولتهای اسلامی و برخی از دولتهای منطقه، که نباید زیر بار بروند. دولتهای اسلامی با بهانههای مختلف و برای خاطر شاد کردن دل امریکا، نباید ارتباطشان را با این رژیم غدارِ ستمگر غاصب - که خطری برای همهی منطقه و همهی ملتها و دولتهاست - عادی کنند؛ نباید بهخاطر امریکا، روی خوش به این رژیم نشان بدهند، که این کار زشتی است. دلیل زشت بودن این کار هم این است که آن کسانیکه مرتکب این عادیسازی میشوند، لااقل در اوایل کار، آن را پنهان نگه میدارند؛ لذا کار زشتی است که پنهانش میکنند. کار زشت را نباید انجام داد، نه اینکه پنهان کرد. ۱۳۸۴/۰۷/۲۹
روز سرمشق شدن ملت ایران برای سایر ملتها
مردم ایران به عنوان متولّیان روز قدس، باید کاری کنند که برای دیگر ملتها سرمشق شود؛ چون هر سال ملتهای دیگر در گوشه و کنار، حتّی در خود اروپا و جاهای دیگر، به تبع شما روز قدس را گرامی میدارند. شما باید روزبهروز این پرچم را سرافرازتر و این کانون درخشندگی و نور را درخشانتر کنید، تا عدّه بیشتری بتوانند استفاده کنند. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
روز حفظ امنیت کشور، ملت و دستاوردهای انقلاب
روز قدس پشتوانهی امنیت کشور ما هم هست. این را همهی آحاد مردم عزیز ما بدانند؛ هر یک نفری که روز قدس توی خیابان میآید، به سهم خود دارد به امنیت کشور و امنیت ملت و حفظ دستاوردهای انقلابش کمک میکند. روز قدس روز بزرگی است، روز مهمی است. انشاءاللَّه امسال، هم در کشور ما و هم در کشورهای اسلامی دیگر، این روز، باعظمتتر از همیشه برگزار خواهد شد. ۱۳۹۰/۰۶/۰۲
بیانات مقام معظم رهبری( مد ظله)
برخی از اعمال شب و روز نیمه شعبان
نوشته شده توسطرفیعی 17ام خرداد, 1393برخی از اعمال شب و روز نیمه شعبان
نیمه شعبان زمان فرخندهای است که دلهای مؤمنان مملو از شادی شده سلامتی و ظهور امام زمان(عج) را از خداوند متعال درخواست میکنند، این زمان همچنین فرصت مناسبی برای اعمال عبادی و معنوی، کسب خیرات و برکات و طلب حوائج دنیوی و اخروی است.
براى شب و روز نیمه شعبان چند عمل وارد شده است:
1- غسل، که باعث تخفیف گناهان مىشود.
2- احیای این شب به نماز و دعا و استغفار. در روایت است که هر کس این شب را احیا دارد، نمیرد دل او در روزى که دلها بمیرند.
3- زیارت امام حسین (ع)
باعث آمرزش گناهان است و هرکس بخواهد با او مصافحه کند روح صد و بیست و چهار هزار پیغمبر زیارت کند آن حضرت را در این شب.
و اَقَلِّ زیارت آن حضرت آن است که به بامى برآید و به جانب راست و چپ نظر کند پس سر به جانب آسمان بلند کند و زیارت کند آن حضرت را به این کلمات: “اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَکاتُهُ.”
4 - دعای تعلیم داده شده از حضرت صادق (ع) در شب نیمه شعبان:
اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ الْعَلِىُّ الْعَظیمُ الْخالِقُ
خدایا تویى زنده پاینده والاى بزرگ آفریننده
الرّازِقُ الْمُحْیِى الْمُمیتُ الْبَدىَّءُ
و روزى دهنده زنده کننده و میراننده آغاز کننده
الْبَدیعُ لَکَ الْجَلالُ وَ لَکَ الْفَضْلُ وَ لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الْمَنُّ وَ لَکَ الْجُودُ
و پدید آورنده، براى تو است بزرگى و از آن تو است فضیلت و ستایش و از آن تو است نعمت و جود
وَ لَکَ الْکَرَمُ وَ لَکَ الاْمْرُ وَ لَکَ الْمَجْدُ وَ لَکَ الْشُّکْرُ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ
و خاص تو است بزرگوارى و از تو است فرمان و شوکت و خاص تو است سپاسگزارى که یگانهاى و شریکى برایت نیست
یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ
اى یگانه اى یکتا اى بى نیاز اى که فرزندى ندارد و فرزند کسى نباشد و نیست برایش
کُفُواً اَحَدٌ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاْغفِرْ لى وَارْحَمْنى وَاکْفِنى
همتایى برایت نیست. درود فرست بر محمد و آل محمد و بیامرز مرا و به من رحم کن و کفایت کن
ما اَهَمَّنى وَاقْضِ دَیْنى وَ وَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقى فَاِنَّکَ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ
از من آنچه فکر مرا به خود مشغول کرده و قرضم را ادا کن و در روزیم گشایش ده زیرا که تو در این شب
کُلَّ اَمْرٍ حَکیمٍ تَفْرُقُ وَ مَنْ تَشاَّءُ مِنْ خَلْقِکَ تَرْزُقُ فَارْزُقْنى وَ اَنْتَ
هر کار محکمى را از هم جدا کنى و هر یک از مخلوقات خود را بخواهى روزى دهى پس روزیم ده که تو
خَیْرُ الرّازِقینَ فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ اَنْتَ خَیْرُ الْقاَّئِلینَ النّاطِقینَ وَاسْئَلوُا اللّهَ
بهترین روزى دهندگانى زیرا تو خود گفتى و تو بهترین گویندگان و ناطقان هستى که فرمودى “از خدا بخواهید از فضل او”
مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ اِیّاکَ قَصَدْتُ وَابْنِ نَبِیِّکَ اعْتَمَدْتُ وَ لَکَ
پس من از فضل تو مىخواهم و تو را قصد کردم و به فرزند پیمبرت اعتماد کردم و به تو
رَجَوْتُ فَارْحَمْنى یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
امیدوارم پس به من رحم کن اى مهربانترین مهربانان.
5 - خوانده شود دعایی که حضرت رسول (ص) در این شب مى خواندند:
اَللّهُمَّ اقْسِمْ لَنا مِنْ خَشْیَتِکَ ما یَحُولُ بَیْنَنا
خدایا بهره ما کن از ترس خود بدان اندازه که حائل شود میان ما
وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طاعَتِکَ ما تُبَلِّغُنا بِهِ رِضْوانَکَ وَ مِنَ الْیَقینِ ما
و نافرمانیت و از اطاعت خویش بدان مقدار که ما را به خشنودى و رضوان تو برساند و از یقین بدان
یَهُونُ عَلَیْنا بِهِ مُصیباتُ الدُّنْیا اَللّهُمَّ اَمْتِعْنا بِاَسْماعِنا وَ اَبْصارِنا
حد که به وسیله آن ناگواریهاى دنیا بر ما آسان گردد خدایا ما را به گوشهایمان و دیدههامان
وَ قُوَّتِنا ما اَحْیَیْتَنا وَاجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنّا وَاجْعَلْ ثارَنا عَلى مَنْ ظَلَمَنا
و نیرویمان تا زندهایم بهرهمند ساز و آن را وارث ما گردان و خون ما را به گردن کسى انداز که بر ما ستم کرده
وَانْصُرنا عَلى مَنْ عادانا وَلا تَجْعَلْ مُصیبَتَنا فى دینِنا وَلا تَجْعَلِ
و یارى ده ما را بر کسى که با ما دشمنى کند و مصیبت ما را در دینمان قرار مده و دنیا
الدُّنْیا اَکْبَرَ هَمِّنا وَلا مَبْلَغَ عِلْمِنا وَلا تُسَلِّطْ عَلَیْنا مَنْ لا یَرْحَمُنا
را بزرگترین اندوه ما قرار مده و نیز آخرین حد دانش ما قرارش مده و مسلط مکن بر ما کسى را که بر ما رحم نکند
بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
6 - صلوات هر روز را که در وقت زوال وارد شده خوانده شود.
7 - هر یک از اذکار “سُبْحانَ اللّهِ” ، “الْحَمْدُلِلّهِ” ، “اللّهُ اَکْبَرُ” وَ “لا اِلهَ اِلا اللّهُ” صد مرتبه گفته شود، تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بیامرزد و برآورد حاجت دنیا و آخرت او را.
پیام تبریک روز پاسدار
نوشته شده توسطرفیعی 11ام خرداد, 1393گرامی باد روز پاسدار بر سربازان اسلام که با پرچمداری آرمان های اباعبدالله ( ع ) تفسیرگر راه حسینند .
ولادت امام حسین ( ع ) و روزپاسدار مبارک باد .
**************
روز پاسدار ، این یادگاران سال های آتش و عشق و ایمان بر شما گرامی باد . . .
***************
الا ای پاسدار انقلاب کشور عشق / نام نیکویت همیشه ثبت، اندر دفتر عشق
تو کردی اقتدا در عزت و ایثار به آنکس / که هستی اش فدا بنمود و گردید مظهر عشق
روز پاسدار مبارک باد .
***************
مبارک باد روز پاسدار ، روز آنان که با پروانه حضورشان به دور شمع وطن ،
غیرتی حسینی را از کربلا تا قلّه های دماوند به دوش میکشند .
ولادت امام حسین ( ع ) و روز پاسدار مبارک باد . . .
***************
روز پاسدار ، یادآور عزم غرورآفرین فهمیده های مکتب واندیشه حسین ( ع ) است .
ولادت امام حسین ( ع ) و روز پاسدار مبارک باد .
***************
پاسدار ، دستِ همیشه همراهِ انقلاب است که توانِ رزمی او برگرفته از نیروهای درونی انسان است .
روز پاسدار مبارک باد .
***************
روز میلاد امام حسین ( ع ) ،
مجالی است برای پاسداری نام پاسدار این دلیرمردان روزگار و اسوه های ایثار .
سلام بر شما ، مالک اشترها و ابوذرهای زمان که مصداق حرّیت اباعبدالله اید .
***************
سلام بر شما ای عباس های حادثه که در جاده های سرخ ایثار و در مسیر ولایت ،
پاسدار ارزش های انقلابید .
ولادت امام حسین ( ع ) وروز پاسدار مبارک باد .
***************
گرامی باد روز پاسدار ، این سروهای سرافراز وادی عشق ، این آیه های پرشکوه رزم و ایثار .
ولادت امام حسین ( ع ) و روز پاسدار مبارک باد .
***************
ای پاسداران حریم عشق !
مگر می توان بی نام و یاد شما درفرهنگ لغات این سرزمین به مفهوم آزادی و رهایی رسید ؟!
ولادت امام حسین ( ع ) و روز پاسدار مبارک باد
-
سلام برمبعث
نوشته شده توسطرفیعی 5ام خرداد, 1393سلام بر مبعث، بهاریترین فصل گیتی!
سلام بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت!
سلام بر مبعث؛ روزی که گلهای ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد!
سلام بر مبعث، عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی،
عید تمایز عدل و ظلم، عید بیداری و تعهّد، عید هدایت
لام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک
سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزشها در صحنه حیات بشر
پیام تسلیت
نوشته شده توسطرفیعی 24ام اردیبهشت, 1393نام زینب داشت، اما مرد بود ، کوتاه و گویا ، منتهای صبر ، بانوی سربلند
رحلت عقیله بنی هاشم زینب کبری را به ساحت ولی عصر وتمامی شیعیان جهان تسلیت عرض می نماییم
در ماه رجب از خداچه بخواهیم
نوشته شده توسطرفیعی 10ام اردیبهشت, 1393این الرجبیون
رجب ماه عظیم و پرنوری است که خداوند آن را از آن خود و رحمتش را به سوی بندگان سرشار کرد.
صراط فرهنگی:امشب تمام لحظه ها را دست به سر می کنم و همین امشب برای عاشقی کوله بار سفر می بندم سفری در اعجاز رحمانیت و سیر ملکوت، از کمند مهرش خوشه ای بر می چینیم فاصله ی بین من و مهر رخش یک شاخه از چشم سحر، یک گام با چشم تر، یک قطره مروارید اشک می شوید از قلبم ؛ سلام به دلتنگی دعاهای روزهای رجبیه، سلام هر نمازم را به شوق وصالی عظیم به آخر می رسانم و از دریای بی کران رحمتش سهمی به اندازه ی بنده بودنم و اخلاص دعایم بر می گزینم و به شوق میهمانی بر سفره ی بهشتی، به انتظار جرعه ای از آب رجبیه افطار می کنم.
در احادیث و روایات مختلفی از شکوه و عظمت ماه رجب سخن ها گفته شده است.
از پیامبر اکرم نقل شده است که ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت فضیلت به آن نمی رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است و شعبان ماه پیامبر خداست و رمضان ماه امت من است.
امام موسی کاظم در خصوص ماه رجب فرمودند: رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر، هر که یک روز از ماه رجب را روزه بدارد البته از آن نهر بیاشامد.
امام صادق(ع) در مورد کرامت و فضیلت این ماه می فرمایند: آن گاه که قیامت برپا می شود منادی الهی فریاد می زند که ” این الرجبیون؟ کجایبند آنان که ماه رجب را گرامی داشتند و از آن بهره ها بردند.
از انبوه جمعیت گروهی برخیزند که نور جمالشان محشر را روشن می کند بر سر آنان تاج های شاهی نهند و در طرف راست هر نفر از آنان هزار فرشته و در سمت چپ هزار فرشته به او کرامت و تعظیم الهی و تبریک گویند از جانب الهی ندا آید:
بندگانم و کنیزانم به عزت و جلالم سوگند، شما را جایگاه و مقام گرامی و عطایای فراوان دهم و شما را در جایی جای دهم که از آن نهرها جاریست و شما در آن جاوید خواهید بود زیرا شما داوطلبانه برای من در ماهی که من بزرگش داشتم روزه گرفتید پس خطاب به فرشتگان فرماید، فرشتگان من، بندگان و کنیزان من را به بهشت داخل کشید در این جا امام فرمود: این پاداش برای کسانی است که یک روز اول یا وسط یا آخر ماه رجب را روزه بدارند.
همچنین پیامبر اسلام(ص) در خصوص فرا رسیدن ماه رجب فرمودند: خداوند متعال در آسمان هفتم فرشته ای به نام داعی قرار داده است هر گاه ماه رجب فرا رسد آن فرشته دعوت کننده هر شب تا به صبح بگوید: خوشا به حال کسانی که با میل و رغبت تمام او به سوی درگاه خدا آرند و خداوند می فرماید من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد، مطیع کسی هستم که فرمان مرا ببرد و آمرزنده ام کسی را که از من طلب آمرزش کند .
این ماه رجب ماه من ، بنده هم بنده من و رحمت هم از آن من است. هر کسی مرا در این ماه بخواند پاسخ مثبت دهم و هر کسی از من چیزی بخواهد به او عطا می کنم و هر کسی از من هدایت جوید هدایتش کنم و این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار داده ام پس هر کسی به آن چنگ زند به آن می رسد.
دل دل می کنم تا از میان شلوغی های قلبم کعبه را به خانه ی دل دعوت کنم دست به دعا بر می دارم، نمی دانم در نخستین سحرگاه رجبیه از خداوند چه بخواهم یاد سخن پیری می افتم که می گفت در این ماه خود را از خدا بخواهید!
گزارش از محبوبه بابارحیم
منبع: باشگاه خبرنگاران
هر چی آرزوی خوبه مال تو!
شب لیلة الرغائب ،چه کنیم؟
لیلة الرغائب ؛شب آرزوها ،شبی که هزاران ملائک بر زمین فرود می آیند تا تو هرآنچه می خواهی آرزو کنی و خداوند بی صبرانه منتظر شنیدن است تا اجابت کند آنچه تو می خواهی! لیلة الرغائب اولین شب جمعه ماه رجب است و در وصفش فضیلت های بسیاری را برشماردند.گویند…
شفاف :لیلة الرغائب ؛شب آرزوها ،شبی که هزاران ملائک بر زمین فرود می آیند تا تو هرآنچه می خواهی آرزو کنی و خداوند بی صبرانه منتظر شنیدن است تا اجابت کند آنچه تو می خواهی!
لیلة الرغائب اولین شب جمعه ماه رجب است و در وصفش فضیلت های بسیاری را برشماردند.گویند در این شب درهای رحمت الهی به سوی زمینیان گشوده شده است و عرشیان همه آماده اند تا در بزم دعا و نیایش زمینیان حضور یابند.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است.
از ایشان همچنین نقل شده است که چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر” اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله” گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر “سبوحٌ قدوسٌ رب الملائكة والروح” گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر “رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم” گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر “سبوح قدوس رب الملائكة والروح” گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: كسی كه این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد كه از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت میپرسد تو كیستی؟ به خدا سوگند كه من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و كلامی شیرین تر از كلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افكند.
گویند آن گاه که قیامت بر پا شود منادی الهی فریاد میزند أین الرجبیون؟ کجایند آنان که ماه رجب را گرامی داشتند و از آن بهرهها بردند از آن انبوه جمعیت، گروهی برخیزند که نور جمالشان محشر را روشن کند بر سر آنان تاجهای شاهی که مرصع به در و یاقوت است قرار دارد و در طرف راست هر نفر از آنان هزار فرشته و در سمت چپ نیز هزار فرشته به او کرامت و تعظیم الهی را تبریک گویند؛ از جانب الهی ندا آید:
بندگانم و کنیزانم به عزت و جلالم سوگند، شما را جایگاه و مقام گرامی و عطایای فراوان دهم و شما را در جایی جای دهم که از زیر آن نهرها جاری است و شما در آن جاوید خواهید بود زیرا شما داوطلبانه برای من در ماهی که من بزرگش داشتم روزه گرفتید پس خطاب به فرشتگان فرماید: فرشتگان من بندگان و کنیزان من را به بهشت داخل کنید در اینجا امام فرمودند این پاداش برای کسانی است که یک روز از اول یا وسط یا آخر ماه رجب را روزه بدارند.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در بیان عظمت و اهمیت ماه رجب میفرمایند: خداوند متعال در آسمان هفتم فرشتهای به نام داعی قرار داده است هرگاه ماه رجب فرا رسد آن فرشته دعوت کننده هر شب تا به صبح گوید: خوشا به حال کسانی که به ذکر الهی مشغولند خوشا به حال کسانی که با میل و رغبت تمام رو به سوی درگاه خدا آرند و خداوند میفرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد و مطیع کسی هستم که فرمان مرا ببرد و آمرزندهام کس را که از من طلب آمرزش کند این ماه رجب ماه من، بنده هم بنده من و رحمت هم از آن من است. هر کس مرا در این ماه بخواند پاسخ مثبت دهم و هر کس از من چیزی بخواهد به او عطا کنم و هر کس از من هدایت جوید هدایتش کنم و من این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار دادهام پس هر کس به آن چنگ زند به من میرسد.
برچسب ها: لیلة الرغائب ،شب آرزوها،ماه رجب
فضائل ماه رجب و لیلة الرغائب
مجموعه: اعمال مستحبی
هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست برخوردار می باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم» یعنی برخوردار از حرمت یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می باشد.
لیلة الرغائب
نوشته شده توسطرفیعی 10ام اردیبهشت, 1393لیلة الرغائب چگونه شبی است؟
“رجب"، ماه خداست؛ ماه پر بركتی است كه اعمال بسیاری برای آن ذكر شده است. باید خود را در دریای زلالش بشوییم تا پاک شویم. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.
اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شركت در میهمانی ماه مبارك رمضان می باشد. برای درك عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است.
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائك بر زمین نزول می كنند. برای این شب عملی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر شده است كه فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امكان و بلا مانع بودن - روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر” اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله” گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر “سبوحٌ قدوسٌ رب الملائكة والروح” گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر “رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم” گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر “سبوح قدوس رب الملائكة والروح” گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: كسی كه این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد كه از هر شدت و سختی نجات یافتی.
میّت میپرسد تو كیستی؟ به خدا سوگند كه من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و كلامی شیرین تر از كلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افكند.
امید آن است كه در پایان این نماز با فضیلت، محتاجان به دعا را فراموش نكنید و ما را نیز از دعای خیر خود محروم ننمایید.
” التماس دعا”
برگرفته از مفاتیح الجنان
گروه دین و اندیشه تبیان
ماه رجب، بهانه ای برای دوستی با خدا…
خدایا دل بهاری عاشقانت را از آفت خزان دور بدار،
و به گلستان رحمت خویش در ماه رجب نائل گردان ، که رحیم و رحمان به هر دل و جانی…
فرا رسیدن ماه رجب ، ماه نیایش و روزهای بارش چشم های خاکیان را بر شما آسمانیان تبریک میگم و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان…
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم، در ماه رجب که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است
متن های زیبا برای تبریک روز معلم
نوشته شده توسطرفیعی 7ام اردیبهشت, 1393دوستان عزیز میتونید این متون رو چاپ کنید و همراه یک دسته گل
به معلم ، دبیر ، یا استاد خود تقدیم کنید
معلمین عزیزم ، با سلامی گرم و آرزوی توفیق الهی ، نمی دانم با چه زبانی از زحمات بی
دریغ و تلاشهای شبانه روزی شما عزیزان تشکر و قدردانی کنم . فقط می توانم شما را
دعا کنم و از خداوند متعال طلب سلامتی و شادابی و طول عمر با عزت و عظمت برای شما
و خانواده محترمتان داشته باشم و برای آنهایی که از دنیا رفته اند طلب رحمت و مغفرت
نمایم . معلمی شغل نیست بلکه عشق است.
\” روز معلم بر همه شما عزیزان مبارک باد \".
…………………………………………………………..
اوراق زرین تاریخ تربیت سیمای درخشان مربیان نام آوری چون ابراهیم ، موسی ، عیسی
و محمد (ص) ، علی (ع) و فاطمه (س) و زینب (س) را بر خود نقش ابدی زده است آنان که
با پیکار مقدس خویش حماسه های شکوهمند و جاوید در سازندگی انسان متعهد به
وجود آوردند و با تزکیه و تعلم کاخ بلند پایه ی علم و فضیلت را بنا نهاده و پرچم توحید را
برافراشتند و امروز شما عزیز گرامی ادامه ی این نهضت عظیم را بر عهده گرفته ای ضمن
بزرگداشت خاطره استاد مطهری و گرامیداشت روز معلم
برایتان در این راه آرزوی موفقیت می نمایم.
……………………………………………………………
معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون
کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های
دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی
سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهای
تو می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش
و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به
شور در می آورد. روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز
است . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از
نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ،
صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امید
بخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبر
ایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی
هستی . قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی
ماست . طپش قلب تو آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی
است . تو روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی . ‹‹ و ما
یستوی الاعمی والبصیر . و لا الظلمات ولا النور ›› وهرگز کافر تاریک جان کور اندیش با مومن
اندیشمند خوش بینش یکسان نیست وهیچ ظلمت با نور یکسان نخواهد بود . چگونه
سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشار از عشق ویقین است . چگونه سپاس گویم
تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته
است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف .
تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید : معلم کیمیای جسم
و جان است … مــعلم رهنمای گمرهان است…. شـده حک بر فراز قله ی عشق …. معلم
وارث پیغــــمبران است
……………………………………………………………
ای معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ،
ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی
سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش
آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس
می گویم . این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود می
پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می ریزی. پس تو را ای معلم به وسعت
نامت سپاس می گویم . همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد ، اما کشیدن هر حرف و
صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد.
……………………………………………………………
روز معلم، روز تشکر و قدردانیه. روز سپاس ازمعلمای عزیزمونه که برای ما خیلی زحمت
میکشند؛ اونهایی که تمام وقت خودشون رو برای با سواد کردن ما بچهها، صرف میکنن
و با تلاش زیاد، به ما خواندن و نوشتن یاد میدن. آرزوی همه معلمها، اینه که ما درس
بخونیم، به شهر علم و دانش وارد بشیم و از صحرای خشک و بیآب و علف نادونی
بگذریم…! اینطوری وقتی بزرگ میشیم، آدم موفقی میشیم و پیروز و سربلند، زندگی
میکنیم و به انسانهای دیگر هم کمک و خدمت میکنیم. ما میتونیم با درس خوندنمون،
آرزوی معلمهای زحمتکش رو برآورده کنیم معلم عزیزم روزت مبارک تا اخرین روز عمر
فداکاریت را فراموش نمیکنم دوستت دارم
……………………………………………………………
قدر استاد نکو دانستن حیف استاد به من یاد نداد معلم هدفت عشق است و
ایثار هزاران خفته از درس تو بیدار معلمی شغل نیست . عشق است . ذوق است .ایثار و
فداکاریست . اگر به عنوان شغل به آن می نگری رهایش ساز و اگر عشق توست ، بر تو
مبارک باد . معلم شهید رجایی اگر کسی بتواند معلم خوبی باشد ، خیانت کرده است اگر
به کار خوب دیگری بپردازد . چرا که معلمی مقام پیغمبری و تعلیم مقام خدایی است .
معلم شهید ، دکتر شریعتی دیروز میگفتم : مشقهایم را خط بزن … مرا مزن روی تخته خط
بکش … گوشم را مکش مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن هر چه تکلیف میخواهی
بگیر … امتحان سخت مگیر اما کنون : مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان
سخت بگیر مرا یک لحظه به دوران خوب مدزرسه باز گردان
……………………………………………………………
می توان در سایه آموختن گنج عشق جاودان اندوختن اول از استاد، یاد آموختیم پس،
سویدای سواد آموختیم از پدر گر قالب تن یافتیم از معلم جان روشن یافتیم ای معلم چون
کنم توصیف تو چون خدا مشکل توان تعریف تو ای تو کشتی نجات روح ما ای به طوفان
جهالت نوح ما یک پدر بخشنده آب و گل است یک پدر روشنگر جان و دل است لیک اگر
پرسی کدامین برترین آنکه دین آموزد و علم یقین استاد حسین شهریار
……………………………………………………………
روزی از روزها یکی یکی روزها رو می شمردم . مامانم گفته به من ، روزی میاد که دستتو
تو دستای گرمش میذارم . مامانم گفت که آنروز میاد ، می سپارمت به او.تو عزیز دل من ،
تو نور دیده ی من . گفته بودند ، مهربانی است او ، همه را یکی یکی می نگرد . وقتی می
رسه روز وصال ، روز من ستاره بارون میشه . برق شادی تو چشاش موج می زنه ، شکوفه
روی لباش می شکفه . یکی یکی روزها رو می شمرم . نکنه کم بیارم . روزی از روزا ،
مادرم برد مرا ، تا که بسپارت به او.، او که منتظره ، تا که بینا کند . تا توانا کند من و
همچون مرا . وقتی دیدم او را . برق شادی تو چشاش موج می زد . رولباش شکوفه ها
جمع بودند . یکی یکی روزها رو که می شمردم . به امروز که رسیدم پای آن لوح بزرگ ،
روی آن خط سفید ، با گچ سبز قشنگ ، با دلی پراز امید نوشتم : علی عدالت دوست
……………………………………………………………
سلام برتو ای گوهر گرانقدر و ای دُر گرانبهای قله های ایثار و استقامت ، تو با نسیم علم
ودانشت طراو ت خاصی به این بدن های خواب و نا آگاه ما بخشیدی ، تو باعث شدی تا ما
از تاریکی و ذلت جهل بسوی روشنایی وسربلندی علم و از غبار کده بی معرفتی و نا
آگاهی بسوی دهکده علم معرفت راه یابیم . به راستی اگر تو نبودی چه کسی دستگیر ما
دراین طوفان سهم گین زندگانی شده وما را بسوی کشتی پر بار علم و معرفت راهنمایی
میکرد . مگر نه این است که تو چراغ راه ما دراین دهکده امتحان و بلکه ظلمت کده غفلت و
از خدا بی خبری شدی ، تو که بعنوان یک معلم دلسوز هیچگاه دست پر مهر و محبت ومملو
از امیدت را از سر ما برنداشتی و شب وروز به راه درست و صراط مستقیم بودی ، همان
راهی که تمام پیامبران الهی وامامان معصوم (ع) تا اخرین نفس شان سعی داشتند مردم
را از منجلاب غفلت وانحراف بسو ی رستگاری ابدی سوق دهند و راهی که فلاح و
رستگاری ما در آن نهفته است . پس این تو بودی ای معلم آزاده که آزادی و آزادگی را به ما
اموختی و به ما یاد دادی که چگونه با سلاح برنده ایمان خودرا از زنجیر های اسارت و
بردگی این دنیای دنی رهانید . سلام ابدی ما نثار گام های استوارتو باد ای معلم عزیز ، تو
باعث شدی تا ما آفریدگار حقیقی خودما را بشناسیم و به دستورا ت او عمل کنیم و با
کارهایی خدا پسندانه خودما بجای نارضایتی او سایه لطف ومهربانی اش را بر سر ما
احساس کنیم . بهشت جاویدان جایگاه ابدیت باد ای معلم عزیز . بار دیگر روزت مبارک باد .
سوگ نشین نهر علقمه
نوشته شده توسطرفیعی 23ام فروردین, 1393مادر؛ مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟
مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه السلام همراهی کرد!
مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزه ها روایت می کرد!
مادری که حتی کوچه های «مدینه»، مرثیه سرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالی ترین سرشت همسری اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری اش
مادری که برای همیشه، با ناله های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا می کند!
مادری که بعد از شهادت «عباس علیه السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی اش را از دست داد!
مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا می توان شنید! درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی نظیرش باد!
روح آسمانی اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!
مادر ادب
سید عبدالحمید کریمی
ای همسر بافضیلت امیرالمؤمنین علیه السلام ، دختر دلاوران عرب، ام البنین!
خدا تو را رحمت کند! نیک همسری برای علی علیه السلام بودی؛ هم او که به برادرش عقیل فرمود: زنی را به همسریم اختیار کن که فرزندانی شجاع برایم به دنیا آورد و «عقیل»، نام تو را بر زبان آورد که شجاع تر از پدران تو، در عرب نبوده است.
و تو، چهار پسر رشید برای علی علیه السلام آوردی تا دوست داران فرزندان زهرا علیهاالسلام باشند و فدائیان حسین علیه السلام در روز عاشورا.
اگر تو نبودی، چگونه در کربلا، «عباس» دلاور، علمدار دلیر حسین می شد که یزید، لعنت خدا بر او باد ـ از شجاعت او در نگهداری عَلَم در شگفت مانده بود؛ آن جا که دید بر پیکر علم سپاه حسین، تیر بسیار نشسته، مگر جای دست های علمدار. حیرت زده پرسید: این عَلَم در دست چه کسی بوده است، که با این همه تیر، علم را رها نکرده است؟
ای بانوی شرافت و ادب! کرامت تو را می شود در زلال آیینه اباالفضلت دید؛ آن جا که امان نامه شیطان را به سینه خاک کوبید و گفت: حیرتا! زاده ام البنین امان داشته باشد، اما میوه نازنین رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم زاده زهرای مطهّر، امان نداشته باشد؟
اگر تو همسر امیرالمؤمنین نبودی، چه کسی ماه بلند بالای بنی هاشم را به دنیا می آورد، که از طلعت زیبا و جمال دل آرایش، عرب، انگشت حیرت به دندان می گزید؟
بانوی بافضیلت بودی که ابوالفضل را چنان تربیت کردی، تا پشت و پناه حسین و لشگرش باشد و از کشته های دشمن، پشته بسازد.
مرحبا به مادریت، ای مادر ادب! که به نوباوگان خویش فرمودی: از سر ادب. به گل های زهرا علیهاالسلام ، «آقا و مولا» خطاب کنند، نه «برادر». خدا تو را رحمت کند.
هنوز صدای مرثیه هایت در بقیع، در گوش زمان جاری است:
دیگر به من «مادرِ پسران» نگویید؛ چون مرا به یاد شیران قوی پنجه ام می اندازید. من پسرانی داشتم که مرا به نام آنها، «ام البنین» می خواندند.
اما اکنون دیگر برای من پسری نمانده است؛ چهار فرزندم، همچون عقابان تیز پنجه بودند که با مرگ سرخ، زندگی را وداع گفتند.
ای مادر وفا، که روح شریف چهار پسر وفادارت ـ «عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه » تجلی گاهِ وفای تو به علی علیه السلام و اولاد علی علیه السلام گردید.
که وفای آنان، درخششی از وفای تو بود!
آیا از شجاعت پدرانت که در رگ های تو جاری بود و از شرافت و فضیلتی که در تو می جوشید، غیر از این انتظار می رفت که فرزندت، قمر بنی هاشم، عبّاس رشید باشد که بر فوج اهریمنان تاخت.
چه نیک می شناختی فرزندانت را که در رثای آنان سرودی:
به من خبر دادند که عباس، با دست های بریده، با صورت به زمین افتاده اما پسرم! می دانم که اگر عمود آهنین بر سرت نمی کوفتند و شمشیر در دست می داشتی، هیچ کس یارای نزدیک شدن به تو را نداشت.
خدا تو را رحمت کند، ای شجاع زاده شجاع پرور، مادر پسران، ام البنین!
ام البنین صدایت کنم یا…؟
خدیجه پنجی
سلام، مادر شهامت، مادر رشادت و مادر شهادت! چه نیک آرمیده ای! چقدر آسوده، صورت به خاک نهاده ای! انگار همین دیروز بود! علی علیه السلام به عقیل فرمود: برایم از قبیله ای رشید و شجاع، همسری بیاب!
و تو، برگزیده این انتخاب بودی تا قدم به خانه وحی بگذاری
تا سایه مهربانی ات را مادرانه، بر خانه وحی بگسترانی.
که تو هم فاطمه بودی؛ فاطمه ای که می خواست جگر گوشه های بانویش فاطمه علیهاالسلام را پناه باشد!
فاطمه ای که می خواست زینبِ فاطمه علیهاالسلام را مادری کند! فاطمه ای که می خواست حسین فاطمه علیهاالسلام را عاشقانه خدمت کند!
تو آمدی! یعنی باید می آمدی! تا مادر حماسه شوی و حماسه را در دامان خود بپروری.
هنوز تاریخ، لحظه ورودت به خانه وحی را به خاطر دارد!
تو، عروس مهربانی ها و خوبی ها، قدم به خانه نگذاشتی و گفتی: تا دختر بزرگ خانه اجازه نفرماید، وارد نمی شوم.
و این، از بانویی چون تو، دور نبود، که همه تاریخ، به ادب و نجابت و وقار تو سوگند می خورد.
تو آمدی و خاتون مهربان خانه شدی، تا زینب علیهاالسلام ، سنگ صبوری برای درد دل داشته باشد.
تا حسین علیه السلام ، بیش از این، در اندوه کوچه های بنی هاشم، تنها نماند.
تا حسین علیه السلام … آه! همه می دانند که تو چقدر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را دوست می داشتی.
آن قدر، به فرزندان بانویت فاطمه علیهاالسلام ، عشق داشتی که به مولایت علی علیه السلام گفتی: مولا! دیگر مرا فاطمه خطاب نکنید؛ به خدا تاب اندوه کودکان بانو را ندارم؛ نام فاطمه علیهاالسلام دل زینب را به درد می آورد. و آنوقت تو شدی ام البنین؛ مادر سروهای آزاده!
تو آمدی تا نوری دیگر از خانه علی علیه السلام ساطع شود و شعاعش، همه هستی را به تماشا بخواند. با تو، نور علی نور، تحقق یافت و ماه بنی هاشم، قمر منظومه ولایت گردید و به حق، تو لایق این ماه بودی.
ام البنین!
اینک تو مادر پسری هستی که قرار است علمدار کربلا باشد و ساقی گل های محمدی صلی الله علیه و آله وسلم .
تو مادرِ آفتابی شدی، که قرار است، تمام عالم در سایه امن، بیاساید. و به راستی که فقط تو لایق این ماه بودی!
مگر می شود از تو نگفت؟
مگر می شود از آن همه عظمت حرفی نزد؟!
وقتی خبر شهادتِ پسرت را، امیدت را و نور چشمت را شنیدی، گفتی: پسرم فدای حسین فاطمه! سلام بر تو، مادر وفا، مادر ادب و مادر عشق!
ام البنین!
دیگر مرا ام البنین نخوانید!
نزهت بادی
دیگر مرا ام البنین نخوانید؛ تا جای پای خاطرات برهنه کودکی های پسرانم در ساحل خالی دریای توفانی خیالم، با اندوه مادرانه ام، پُر نشود!
کدام تندیس تاریخی، در میانه میدان شهر آرزوهای زیر تیغ رفته ام، می تواند گوشه ای از پیکره دست نیافتنی عباس علیه السلام را تجسمی دوباره بخشد؟
آن بغض پنهان در رجزهای ناخوانده «ابن اسداللّه » که در ابهت غرش هیچ شیری بازگو نخواهد شد، تارهای حنجره زخمی مرا نیز از صدای زندگی انداخته است!
مرا به نام مادر خطاب نکنید، تا گهواره عقاب تیزبال بنی هاشمی ام، بر فرار قله کوه های غرورم، با لرزش دستان ناامیدم از حرکت باز نایستد!
چه کسی برق آسمان چشمان درخشان او را به باران خون و اشک تبدیل کرد؛ بی آن که از صدای رعدآسای تکان بال و پرش بهراسد؟
پدرش علی علیه السلام که دست خدا بود، او را به دور دست ترین نقطه آسمانی، مشق پرواز داده بود تا پنجه هیچ کفتاری نتواند بال و پرش را زخمیِ خیانت خویش کند!
آه از آن لحظه ای که عقابی بر زمین بیفتد!
همین است که از عاشورای خبر مصیبت علقمه تا کنون، زمین زیر پایم می لرزد و من برای پیری ام، عصایی نمی یابم جز قامت خمیده زینب علیهاالسلام که مهتاب نیمه جان شب های کوری دلم گشته!
پاسخ به یک سوال
نوشته شده توسطرفیعی 16ام فروردین, 1393چرا علما همواره در تکریم و بزرگداشت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) تاکید دارند و آن را جزو شعائر اسلامی میدانند؟
- حضرت زهرا سلام الله علیها مقامی آنچنان رفیع دارد، به طوری که تنها کسی است که رسول خدا(ص) و سرآمد خلقت، در عمر مبارکشان دست ایشان را بوسیده و آن حضرت(س) را میبوئیدند و میفرمود: «من از فاطمه بوی بهشت را استشمام میکنم»، همین طور پیغمبر(ص) در برابر او به قامت بر میخواست و به استقبال او جلو میرفت و صبر نمیکرد که حضرت زهرا(س) به او برسد، خود به سوی او میرفت، این حرکت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم راجع به هیچ کس نداریم، نه از باب اینکه ایشان فرزند پیغمبر(ص) بود و یا یک عاطفه پدری به فرزند داشته باشد، خیر! پیغمبر فرزندان دیگری هم داشت، راجع به هیچ کدام از آنها چنین نکرده بود، این به سبب مقام عظیم حضرت صدیقه کبری (س) است.
حتی علمای شیعه اختلاف دارند که مقام آن حضرت(س) برتر است یا مقام امیرالمومنین(ع) و برخی معتقدند که فقط بعد «ولایت» امیرالمومنان علیهالسلام از ایشان برتری دارد؛ یعنی چون امیرالمومنین(ع) ولی خدا، پس از پیغمبر(ص) بر خلایق است، از این جهت به حضرت زهرا(ع) ولایت دارد و فقط برتری از این باب است، لذا شخصیت بسیار بزرگواری است که از همه ائمه مقامش بالاتر و ام الائمه و اولین شهید راه ولایت است، باید گفت در حضرت زهرا(س) یک ویژگی خاص وجود دارد که آن حضرت را به تمام معصومین و تمام شخصیتهای عظیمالشأن بینظیر کرده است و آن با وجود اینکه آن حضرت (س)، زن هست و از زنان تکالیفی همچون مردان خاسته نشده است، اما مظهر ایثار و ولایتمداری .
از دیدگاه حضرت زهرا (س) بهترین زنان کسانی هستند که مردان نامحرم آنها را نبینند و او نیز مردان نامحرم را نبیند -که این دیدگاه پیغمبر هم هست- یک چنین جایگاهی یک زن مسلمان دارد که برترین آنها خود حضرت فاطمه سلام الله علیهاست، اما در آنجایی که پای دفاع از ولایت به پیش میآید، در جمع نامحرمان نامرد که با بیتفاوتی نظارهگر غصب خلافت و کنار زدن ولی خدا بودند، آن چنان خطابهای را در دفاع از ولایت بیان میکند که تاریخ را متحیر کرده است، لذا از این جهت آن بزرگوار مظهر ولایتمداری و ایثارگری است و آن هم به عنوان نخستین کس در این عرصه وارد شد و از جان مبارک خود هم مایه گذاشت، یک ویژگی استثنایی دارد که باید شهامت آن حضرت و علل شهادت آن حضرت به خوبی دریابیم و بزرگ بداریم و با الگوگیری از الگوی بینظیر بشریت، بتوانیم به سیره آن حضرت(س) عمل کنیم.
نوروز در فرهنگ اسلام:
نوشته شده توسطرفیعی 17ام اسفند, 1392نوروز در فرهنگ اسلام:
مـقارن ظـهور اسـلام در ايـران رفته رفته بسياري از آداب و سنن خـرافي ايران قبل از اسلـام مثل عقيـدة 9 هـزار سـالة اهـورامـزدا و اهريمن، منع دفن مردگان، منع استحمام در آب گرم، آسماني نژاد پادشاهان و … از بين رفت، ولي نوروز اين جشن ملّي و باستاني ايرانيان با اندك تغييرات و حذف جنبـه هـاي منـفي و خـرافي آن رنگ اسلامي گرفت و سبـب شد اسلام و ايـران به يكديگر نزديكتر شوند ، حتي پيشوايان ديني و مذهبي نيز آراستند . زنـده ياد دكتر علي شريعتي در اين باره مي گويد:
” اسلام كه همة رنگهاي قوميت را زدود و سنتها را دگـرگون كرد، نوروز را جلاي بـيشتري داد، شــيرازه بـست و آن را با پـشتوانه اي استوار از خطر زوال در دوران مسـلماني ايـرانيان مـصون داشت… نوروز كه با جان مليـت زنـده بـود، روح مـذهب نيز گـرفت. سـنت ملـي و نژادي، با ايـمان مذهبي و عشق نيرومنـد تـازه اي كــه در دلـهاي مردم اين سـرزميـن بـرپا شـده بـود پــيوند خورد و محكم و مقدس شد.”
اسلام براي هدايت ديگر اقـوام، هيچگاه بـا آداب و رسـوم آنـان بخورد خصمانه نكـرد. بـلكـه اسلـام بـا شـعـار: “فبـشر عـباد الذين يستمعون القول فيتبعون احـسنـه” به آداب و رســوم و سخـنـها و عقايد نژادهاي مختلف نگريست و به گزينش آداب و رسوم آنها پرداخـت و در اين ميـان بـسيـاري آداب و سنـن پسنـديده نـوروز ايرانيان را پذيرفته.
نوروز, پيش از اسلام
پيش از اسلام, نخستين روز بهار را عيد و جشن ملى به شمار مىآوردند و از آن به ((عيد باستانى)) ياد مى كردند.
به عقيده بعضى نخستين كسى كه از ((نوروز)) تجليل كرد, و آن روز را عيد ملى شمرد, جمشيد بود.(1) جمشيد بر سراسر جهان تسلط يافت, و سرزمين ايران را آباد كرد, و اسباب كارها و امور, در نوروز براى او تكميل و موزون گرديد, از اين رو اين روز, آغاز سال عجم گرديد.(2)
جمشيد پسر تهمورث, از شاهان افسانه اى پيش از تاريخ ايران (قبل از مادها) است. روزى كه او بر تخت سلطنت نشست, اولين روز بهار بود; آن را ((نوروز)) خواند و جشن گرفت. جمشيد مدتى طولانى سلطنت كرد, تا آن كه مغرور شد و خود را خداى جهان ناميد. سرانجام ضحاك با همكارى و هميارى مردم, او را از سلطنت خلع كرد, و روزى در كنار درياى چين او را ديد, و با اره, دو نيمش كرد(3) و به زندگى سلطه جويانه اش پايان داد.
بنا به روايتى, امام صادق(ع) فرمود: ((نوروز, روزى است كه خداوند از بندگانش پيمان هايى گرفت كه تنها خداى يكتا را بپرستند, و براى او همتا قرار ندهند, و ايمان به رسولان و حجت هاى خدا و امامان(ع) بياورند, و روزى است كه كشتى نوح(ع) بر كوه جودى نشست…))(4)
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((نوروز همان روزى است كه ابراهيم خليل(ع) بت هاى قومش را ـ كه در آن روز براى شركت در مراسم جشن از شهر خارج شده بودند ـ شكست.))(5)
مجوسيان نيز از قديم, به نوروز اهميت مى دادند و در آن روز به همديگر تبريك مى گفتند و براى همديگر هديه مى فرستادند. هم چنين گفته اند: در عصر خلافت اميرمومنان على(ع), مجوسيان چند ظرف نقره كه در آن ((شكر)) ريخته بودند, در نوروز به آن حضرت هديه كردند, آن حضرت هديه آنها را پذيرفت و ((شكر)) ها را بين ياران خود تقسيم كرد, و آن ظروف را به عنوان جزيه (ماليات سرانه آنها) قبول كرد.(6)
بنابر همان روايت امام صادق(ع), حادثه شگفت زنده شدن هزاران نفر از بنى اسرائيل قبل از اسلام ـ به فرمان خدا كه در آيه 243 بقره به آن اشاره شده است ـ در نوروز رخ داده است:(7) كه در يكى از شهرهاى شام, بر اثر رواج بيمارى طاعون, بسيارى مردند. اين بيمارى در حقيقت مجازاتى از طرف خدا براى آنها بود, زيرا رهبر الهى شان آنها را به جهاد با دشمن فرا خوانده بود, ولى آنها سرپيچى كرده بودند. در اين ميان هزاران نفر (طبق پاره اى روايات, ده هزار يا هفتاد هزار يا هشتاد هزار نفر) به بهانه گريز از طاعون, از شهر خارج شدند, و پس از فرار, در خود احساس قدرت و استقلال نمودند و با ناديده گرفتن اراده الهى, و چشم دوختن به عوامل طبيعى, دچار غرور شدند, خداوند آنها را نيز در همان بيابان با همان بيمارى نابود ساخت. ساليانى گذشت, و حضرت حزقيل(ع) ـ يكى از پيامبران بنى اسرائيل ـ از آن جا عبور مى كرد, و از خدا خواست كه آنها را زنده كند, خداوند دعاى او را اجابت كرد. آن روزى كه آنها زنده شدند, نوروز بود.(8)
از مجموع اين مطالب به دست مىآيد كه نوروز, قبل از اسلام, روز محترم و خاصى بود, و با پيدايى رخدادهايى در آن روز كه غالبا مثبت بوده اند بر اهميت و شهرت آن افزوده شد.
نيكو داشت نوروز پس از اسلام
پس از اسلام نيز طبق پاره اى روايات, از اين روز تجليل شده است. هم چنين بروز رخدادهايى مهم موجب افزايش عظمت و احترام آن شده است.
در حديث ((معلى بن خنيس))(9) از امام صادق(ع) ـ كه علامه مجلسى مى گويد آن را در كتب معتبر ديده است ـ به چند رخداد بزرگ در نوروز, بعد از اسلام اشاره شده است, از جمله فرمود:
((و هو اليوم الذى نزل فيه جبرئيل على النبى(ص), و هو اليوم الذى حمل فيه رسول الله(ص) اميرالمومنين(ع) على منكبه حتى رمى اصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها, و كذلك ابراهيم, و هو اليوم الذى امر النبى اصحابه ان يبايعوا عليا بامره المومنين, و هو اليوم الذى وجه النبى عليا(ع) الى وادى الجن يإخذ عليهم البيعه له, و هو اليوم الذى بويع لاميرالمومنين(ع) فيه البيعه الثانيه, و هو اليوم الذى ظفر فيه باهل النهروان, و قتل ذوالثديه, و هو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا و ولاه الامر و هو اليوم الذى يظفر فيه قائمنا بالدجال, فيصلبه على كناسه الكوفه, و ما من يوم نيروز, الا و نحن نتوقع فيه الفرج, لانه من ايامنا و ايام شيعتنا, حفظته العجم, و ضيعتموه إنتم; نوروز روزى است كه:
1ـ جبرئيل بر پيامبر نازل شد;
2ـ پيامبر(ص), على(ع) را بر دوش خود گرفت, تا على(ع) بت هاى قريش را از بالاى خانه كعبه فرو ريزد. هم چنين ابراهيم(ع) در چنين روزى بت ها را شكست;
3ـ پيامبر(ص) به اصحاب خود امر كرد (در روز غدير خم) با على(ع) به عنوان اميرمومنان, بيعت كنند;
4ـ پيامبر(ص) على(ع) را به ((وادى جنيان)) فرستاد, تا از آنها در پذيرش اسلام و پيامبر(ص) بيعت بگيرد;
5 ـ در چنين روزى (بعد از مرگ عثمان) براى خلافت حضرت على(ع) بيعتى دوباره شد;
6ـ در چنين روزى على(ع) (در عصر خلافتش) در جنگ نهروان بر خوارج پيروز شد, و مخدج ذوالثديه (سردمدار خوارج) را كشت;
7ـ در چنين روزى قائم ما (عج) و صاحب امر از پرده غيب, آشكار مى شود;
8ـ در چنين روزى قائم ما (عج) بر دجال (طاغوت خودكامه عصر) پيروز مى گردد, و او را در ميدان كناسه كوفه به دار مى كشد;
9ـ هيچ نوروزى بر ما نمى گذرد, مگر اين كه ما در آن روز اميد فرج قائم(عج) را داريم, زيرا آن روز, از روزهاى ما و از روزهاى شيعيان ما است, عجم ها آن را پاس داشتند, ولى شما (عرب ها) آن را تباه ساختيد)).(10)
چنان كه گفته آمد پديدار شدن نه رخداد بسيار بزرگ, پس از ظهور اسلام موجب عظمت و پاسداشت نوروز شده است.
عالم بزرگ و مجتهد سترگ, بنيانگذار حوزه علميه نجف اشرف, شيخ طوسى (متوفاى سال 460 هـ.ق) در كتاب ((المصباح المتهجد)) از معلى بن خنيس روايت مى كند كه امام صادق(ع) فرمود: ((هرگاه نوروز فرا رسيد, در آن روز غسل كن, و پاكيزه ترين لباس ها را بپوش, و با بهترين عطرها خود را خوشبو نما, و در اين روز روزه بگير, و پس از انجام نافله نمازها, و پس از نماز ظهر و عصر, دو نماز دو ركعتى (به نيت نماز نوروز) بخوان; در نماز اول, در ركعت اول پس از حمد, ده بار سوره قدر, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره كافرون را بخوان, و در نماز دوم, در ركعت اول, پس از حمد, ده بار سوره توحيد, و در ركعت دوم پس از حمد, ده بار سوره ناس و سوره فلق را بخوان, و پس از نماز, سجده شكر به جاى آر, و در اين سجده, دعاى زير را بخوان, كه در اين صورت خداوند گناهان پنجاه سال تو (يا پنج سال تو) را (اگر با شرايط باشد) مى بخشد)). آن دعا اين است: ((اللهم صل على محمد و آل محمد, الاوصيإ المرضيين, و على ارواحهم و اجسادهم[ ((…دعا در مفاتيح الجنان, ذكر شده است].
در نوروز اين فراز از دعا را بسيار برخوان: ((يا ذاالجلال والاكرام.))
نوروز در ترازوى نقد
در مجموع مى توان گفت رواياتى كه در شإن نوروز, از امامان معصوم(ع) به ما رسيده, متعارض است; يعنى بعضى از روايات, آن را ستوده اند و بعضى (مثل روايت مذكور از امام كاظم, عليه السلام) آن را بازمانده دوران جاهليت دانسته اند كه اسلام آن را محو كرده است, ولى بعد از كند و كاو همه جانبه مى توان چنين نتيجه گرفت كه:
1ـ روايات در تإييد و ستايش نوروز بيشتر از روايت يا روايات سرزنش گونه است.
2ـ سيره علماى بزرگ و مراجع تقليد, در شإن نوروز, بيانگر آن است كه نوروز, از روزهاى برجسته و مبارك است, اما اطلاق ((عيد)) براى چنين روزى, از ديدگاه اسلام پذيرفتنى نيست, چرا كه در اسلام به طور رسمى چهار روز عيد است: عيد فطر; عيد قربان; عيد غدير و روز جمعه.
به احتمال قوى, در حديث امام كاظم(ع) اطلاق عيد بر نوروز مورد سرزنش قرار گرفته است. حضرت امام خمينى (قدس سره) با اين كه در نوروز جلوس داشتند, و تبريك مى گفتند و تبريك ديگران را مى پذيرفتند, و در پيام تلويزيونى خود, دعاى معروف ((يا مقلب القلوب والابصار…)) را مى خواندند, ولى از به كار بردن واژه ((عيد)) براى نوروز امتناع مى ورزيدند.))
حضرت حجه الاسلام والمسلمين رحيميان, يكى از اعضاى دفتر امام مى نويسد: ما روز نوروز به اتاق حضرت امام وارد شديم… امام حدود ساعت نه صبح, با نشاطتر از روزهاى گذشته و متبسم و با قباى نو وارد شدند, و به افراد حاضر كه در مجموع با دكترها پنج نفر بوديم, چند بار مبارك باشد گفتند, سپس خودشان سراغ سكه هاى يك ريالى را گرفتند, و كف دست قرار دادند, افراد حاضر نيز بعد از دست بوسى, هر كدام چند عدد برداشتند, مشابه اين برنامه در نوروز سال هاى ديگر نيز تكرار مى شد.
در عين حال در اواسط فروردين 1362 از سوى دفتر, متنى به منظور پاسخ و تشكر از تمام كسانى كه به مناسبت نوروز و يوم الله 12 فروردين (روز جمهورى اسلامى) براى حضرت امام, تلگراف و پيام تبريك فرستاده بودند, تهيه شده بود, متن مزبور, جهت تصويب, خدمت حضرت امام قرائت گرديد, در متن جمله عيدنوروز آمده بود, حضرت امام فرمودند: كلمه عيد را حذف كنيد.(12)
توضيح نگارنده
نوروز در جامعه ما از قديم داراى دو جنبه است; جنبه مثبت و منفى, و از ديرباز در مورد نوروز, دو گونه عمل مى شده است: بعضى بيشتر به سراغ جنبه هاى منفى, مراسم خرافى و بى اساس, اسراف, سرمستى و شهوت پرستى نوروز رفته اند, و در اين رهگذر بيشترين فسادها و گناهان در اين ايام رخ مى دهد و… قطعا نوروز از اين زاويه, نه تنها مبارك نخواهد بود, بلكه نامبارك و پليد و مايه فحشا و منكرات است, و از اين رو, مورد سرزنش است و از نگاه هر خردمند, نامحمود است, و روايات و گفتار علمايى كه آن را از امور دوران جاهليت دانسته اند, در مورد اين گونه امور منفى است. ولى رواياتى كه بيان گر ستايش نوروز است, بر همين اساس مورد نيكوداشت علماى بزرگ و مراجع تقليد مى باشد, به دليل توجه به مراسم مثبت و جنبه هاى مفيدى است كه در نوروز انجام مى گيرد; مانند نظافت, پوشيدن لباس نو, همگامى با تحولات طبيعت و ايجاد ديگرگونى در خود, و فراگيرى درس خداشناسى و معادشناسى از رويش سبزه در بهار, كه به راستى زمين و زمان, و درختان و هوا و فضا, با طراوت و نشاط بهارى گويى همه جشن گرفته اند و هر كدام به زبانى از ستودگى و نشاط نوروز و آغاز بهار سخن گفته و مبارك باد مى گويند.
بنابراين, نوروز همگام با نسيم بهارى, و شكوفه هاى درختان, و زنده شدن زمين, و جوانه زدن گياهان, و در كنار آن, صله رحم, ديد و بازديد, خانه تكانى, بهداشت و نظافت, و آشتى افرادى كه مدت ها با هم قهر بوده اند و… داراى جهات مثبتى است كه هر خردمندى آن را مى پسندد.
نوروز; رستاخيز طبيعت
نوروز, نخستين روز بهار است, نخستين روز سبزترين فصل سال, سرآغاز زنده شدن زمين و شكوفايى ها و وزيدن نسيم دل انگيز بهارى, و چهچهه مرغان; همه چيز در بهار, نشان گر نشاط و طراوت است و حتى باد شفابخش بهارى نويد زندگى تازه مى دهد, و به گفته مولوى در مثنوى:
گفت: پيغمبر به اصحاب كبار
تن مپوشانيد از باد بهار
آنچه با برگ درختان مى كند
با تن و جان شما آن مى كند
و به گفته سعدى:
كه تواند بدهد ميوه رنگين از چوب
يا كه باشد كه برآرد گل صد برگ از خار
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
ارغوان ريخته بر درگه خضراى چمن
چشمه هايى كه در او خيره بماند ابصار
كوه و دريا و درختان همه در تسبيح اند
نه همه مستمعان فهم كنند اين اسرار
آفرينش همه تنبيه خداوند دل است
دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار
خبرت هست كه مرغان سحر مى گويند
كآخر اى خفته سر از بالش غفلت بردار
بهار, درس خداشناسى و معادشناسى و تحول و رشد و تكامل است, اگر انسان ها از اين طبيعت زيبا, درس بياموزند, در حقيقت اعتقاد به رستاخيز را آموخته اند, در اين صورت بايد سرآغاز چنان بعثتى را روز برتر ناميد و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز, بر اين اساس پى ريزى گردد, و انسانها خود را همگام و همگون با محتواى دعاى آغاز سال; كه بيان گر تحول و نغمه توحيدى است, سازند كه:
((يا مقلب القلوب و الابصار, يا مدبر الليل و النهار, يا محول الحول والاحوال, حول حالنا الى احسن الحال; اى خداوندى كه گرداننده قلب ها و چشم ها هستى, و تدبير كننده نظم شب و روز مى باشى, اى دگرگون كننده حال و احوال, حال ما را به نيكوترين حال تبديل ساز.)) قطعا نوروز براى آنها پر فايده خواهد بود.
آنان كه طعم توحيد را چشيده اند, در ايام دل انگيز و پرنشاط آغاز بهار به پيروى از امامان(ع) آياتى از قرآن همچون آيه زير را تلاوت كرده و مفاهيم آن را در اعماق جانشان دريافت مى كنند كه:
((ان فى خلق السموات والارض واختلاف الليل والنهار لايات لاولى الالباب;(15) همانا در خلقت آسمان ها و زمين و آمد و شد شب و روز, قطعا نشانه هايى براى صاحبان انديشه است.))
هرگاه در مراسم نوروز, انسان ها به دنبال چنين مفاهيم سازنده و لذت بخشى بروند, قطعا, چنين روزى مبارك است, ولى اگر از اين ايام سوء استفاده شود و به جاى مراسم سازنده, به خرافات روى آورند, مراسمى; مانند چهارشنبه سورى, سيزده بدر, و يا فال گوش ايستادن… روشن است, كه باطل گرايى, و پناه بردن به امور پوچ و بى اساس, انسان را بى محتوا خواهد كرد, و آلوده نمودن نوروز به امور واهى, از خردورزى, دور است و بايد خط بطلان بر چنين مراسمى كشيد.
اسلام وقتى كه ظهور كرد, در دوران جاهليت مراسمى وجود داشت, اكثر آنها برخلاف عقل, منطق و وجدان بود, خط بطلان بر همه آنها كشيد, ولى مراسمى نيز وجود داشت, مانند تحريم جنگ در چهار ماه (رجب, ذىقعده, ذىحجه و محرم) اين رسم را كه دربرگيرنده امنيت و آرامش است, امضا نمود, رسم دختركشى را مردود دانست, ولى سنت ديه قتل انسان را كه صد شتر بود, امضا كرد.
نوروز, مبارك, ستوده و مورد توجه امامان(ع) بود, و اختصاصى به ايرانيان ندارد, بلكه براى همه مسلمانان روز جشن و روز شگفت انگيزى است, مشروط بر اين كه با مراسم صحيح و سازنده همراه باشد, و از هرگونه باطل انديشى و گناه, پرهيز گردد.
در اين صورت حتى مى توان آن را ((عيد)) ناميد, بدان دليل كه اميرمومنان على(ع) فرمود: ((كل يوم لايعصى الله فيه فهو عيد;(16) هر روزى كه در آن روز گناه نشود, آن روز, روز عيد است.))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درسهای معنوی , اخلاقی بهار
نوشته شده توسطرفیعی 17ام اسفند, 1392درسهای معنوی و اخلاقیای که از طبیعت و فصل بهار میتوان آموخت بسیار فراوان است. در اینجا به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میکنیم.
درس اول: درون خود را به گلستانی بدل کنیم که همواره خرم و سرسبز است
اولین درسی که از فصل بهار میتوان آموخت این است که همانگونه که طبیعت خزان و بهاری دارد، دنیای درون آدمی نیز خزان و بهاری دارد و تحولات مشابهی را از سر میگذراند. بلکه بالاتر از این، از منظر عارفان خزان و بهار جهان بیرون بازتاب خزان و بهار جهان درون ماست.
لطف شیر و انگبین عکس دل است
هر خوشی را آن خوش از دل حاصلست
پس بود دل جوهر و عالم عرض
سایهی دل کی بود دل را غرض
(مثنوی، 3/2265-2266).
راه لذت از درون دان نه از برون
ابلهی دان جُستن ِ قصر و حصون
آن یکی در کنج مسجد مست و شاد
وآن دگر در باغ ترش و بیمراد
(همان، 6/3419-3420).
باغها و سبزهها در عین جان
بر برون، عکسش چو در آب روان…
باغها و میوهها اندر دل است
عکس لطف آن بر این آب و گل است
(همان، 4/1362-1364).
خزان و بهار دنیای درون هرکس تحت کنترل و اختیار خود اوست. ما میتوانیم دنیای درون خود را به نحوی عوض کنیم که به جای اینکه دائماً میان خزان و بهار در نوسان و رفت و آمد باشیم، همیشه بهار و سرسبز و خرم باشیم و درخت وجودمان همواره میوههای شیرین ببار آورد. بلکه از این بالاتر، از طریق سرسبز کردن جهان درون خود میتوانیم جهان بیرون خود را هم سبز کنیم و به آن خرمی همیشگی ببخشیم.
در آیه 24 و 25 از سوره ابراهیم خداوند میفرماید: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا ﰱ السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» (ابراهیم/24-25): «آیا ندیدهای که خداوند چگونه برای سخن پاک مثل زده و آن را به درختی پاک تشبیه کرده که ریشهاش در زمین استوار و شاخهاش در آسمان گسترده است و به اذن پروردگارش همواره در حال میوه دادن است. خداوند این مثلها را برای مردم میزند بدان امید که درس بگیرند».
چنانکه از آیات دیگر قرآن استفاده میشود، «کلمه» یا «سخن» در قرآن صرفاً به معنای صداهایی نیست که ما با استفاده از زبان و دهان خود تولید میکنیم، بلکه همۀ مخلوقات از جمله انسان نیز کلمات خداوند هستند، یعنی خدا از طریق آفرینش با ما سخن میگوید و ضمیر خود را بر آفتاب میافکند.
«قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا» (کهف/109): «بگو اگر دريا براى [نوشتن] كلمات پروردگارم مركب میبود، بىشك آن دريا، پيش از به پايان رسيدن كلمات پروردگارم، به پايان مىرسید، ولو آنكه مددى همانند آن به ميان میآورديم».
«إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّـهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِى الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» (آل عمران/45): «چنين بود كه فرشتگان گفتند اى مريم خداوند تو را به كلمه خويش كه نامش عيسى مسيح فرزند مريم است و در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان [الهى] است، بشارت مىدهد».
بنابراین، آیات 24 و 25 از سوره ابراهیم هم دربارۀ «سخنِ پاک» است و هم در مورد «انسانِ پاک». این آیات میگویند که انسان پاک مانند درخت پاکی است که همیشه سرسبز و حاصلخیز است. اگر کسی میخواهد سرزمین وجود او همیشه بهار و همواره سرسبز و خرم باشد، راهش این است که دل خود را از پلیدیها پاک گرداند. «پندار نیک»، «گفتار نیک» و «کردار نیک» میوههای همان درختی است که خداوند در این آیات آن را درخت پاک نامیده است. انسان پاک همان کسی است که درون او همیشه بهار است. منظور از پاکی در اینجا پاکی معنوی و اخلاقی است. فضایل اخلاقی، مثل گذشت، بخشندگی، ایثار، صبر، تواضع، که در درون خود میپروریم همان پاکیهایی است که میوۀ آنها به صورت گفتار نیک و کردار نیک ظاهر میشود. ایمان نیز نوعی پاکی است در برابر کفر و شرک که از نجاستها و پلیدیهای معنوی و اخلاقی هستند. میوۀ درخت ایمان هم «عمل صالح» است.
این آیه نیز مضمونی مشابه آیات یادشده دارد: «وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ» (اعراف/57): «زمین پاک گیاهش به اذن پروردگارش میروید، [اما] زمینی که پلید است محصولی به جز چیزی ناچیز و بیارزش ندارد. بدینسان نشانهها را برای سپاسگزاران گونهگون بیان میکنیم».
اگر بپرسید که «چگونه میتوان درون خود را به بهاری جاودانه بدل کرد؟»، یکی از پاسخهایی که به این پرسش میتوان داد این است: «با انس گرفتن با قرآن»، زیرا یکی از توصیفاتی که هم از پیامبر اکرم و هم از امام علی در مورد قرآن نقل شده این است که قرآن «ربیع القلوب»، یعنی «بهار دلها» است.
بنابراین، نخستین درسی که باید از آمدن بهار بگیریم این است که درون خود را به گلستانی بدل کنیم که همواره خرم و سرسبز است.
ای برادر تو همان اندیشهای
ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر بود اندیشهات گل گلشنی
گر بود خاری تو هیمۀ کلخنی
(مثنوی، 2/277-278).
درس دوم: نسبت به تحولات درونی و معنوی خود نیز حساس باشیم/ عید روزی است که در آن گناه نکنیم
درس دومی که از این ایام میتوان گرفت در نهج البلاغه آمده است. حضرت فرمودهاند: «کُلُّ یَومٍ لایُعصَی اللهُ فیهِ فَهُو عیدٌ» (نهج البلاغه، کلمۀ قصار 420): «هر روزی که در آن خدا معصیت نشود روز عید است». این سخن بیانگر معیار عید از منظر معنویت قدسی است. از منظر معنوی عید آن روزی است که آدمی در آن گناه نکند و از خدا دور نشود. اگر روزی آمد که در آن روز توفیق پیدا کردیم که گناه نکنیم شایسته است آن روز را جشن بگیریم. معنای این سخن این نیز هست که انسان گناهکار عید ندارد، یعنی حق ندارد جشن بگیرد، بلکه باید عزا بگیرد و جامعهای که پر است از ظلم و ستم و مفاسد و ناهنجاریهای دیگر اخلاقی نیز عید ندارد.
در اینجا مایلم به یک نکتۀ کلی اشاره کنم که بسیار مهم است و در بحثهای آینده نیز به کار ما خواهد آمد. این نکته دربارۀ تفاوت بینش معنوی و بینش مادی از نظر زبانشناسانه است. در بینش معنوی در بسیاری از موارد «معنای واژهها» و «تعریف مفاهیم» عوض نمیشوند، بلکه صرفاً «معیارِ تطبیق» آنها عوض میشود. البته وقتی معیار تطبیق یک مفهوم عوض شد، دایرۀ مصادیق آن مفهوم نیز توسعه و ضیق پیدا خواهد کرد.
در این کلمۀ قصار نیز مولی علی تعریف جدیدی از عید ارائه نمیکند؛ معنای عید همان است که بود. اما معیار جدیدی برای عید نامیدن یک روز در اختیار ما مینهد. از منظر معنویت قدسی آن روزی که در آن شخص قدمی به خدا نزدیک شود یا دستکم از خدا دور نشود روز عید است و شایسته است آن شخص آن روز را جشن بگیرد.
مثال دیگر. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «إذا أتى عَلَيَّ يَومٌ لا أزدادُ فيه عِلماً يُقَرِّبُني إلى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فلا بُورِكَ لي في طُلوعِ شَمسِ ذلكَ اليَوم» (نهج الفصاحه، ص 177، ح 126): «اگر روزی بر من بگذرد که در آن دانشی نیاموزم که مرا به خداوند نزدیک کند، طلوع خورشید آن روز برای من برکت ندارد». در اینجا هم میبینید که پیامبر اکرم (ص) تعریف جدیدی از «برکت» بدست نداده است، بلکه معیار تازهای برای زندگی با برکت و تفکیک آن از زندگی بیبرکت به ما معرفی کرده است. از منظر معنوی روز پر برکت روزی نیست که در آن شخص پول بیشتری بدست آورده باشد، یا حتی علم بیشتری آموخته باشد، بلکه روزی است که در آن علمی بیاموزد که او را به خدا نزدیک کند.
علم به تنهایی نمیتواند سعادت و خوشبختی فرد را تضمین کند. مولی علی فرموده است: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ يَنْفَعُهُ» (نهج البلاغه، کلمۀ قصار 104): «چه بسیار عالمی که نادانی/بیخردیاش او را هلاک کرده است، در حالی که علم او همراه او بوده و نفعی به او نرسانده است». جهل در عربی به معنای نادانی نیست، بلکه به معنای بیخردی است. «عصر جاهلیت» یعنی «عصر بیخردی».
مثال سوم. از نظر مولانا عمر طولانی معادل عمر با برکت نیست. چنانکه در قرآن آمده، شیطان وقتی از درگاه خدا رانده شد، از خدا درخواست عمر طولانی کرد و خدا هم تا روز قیامت به او مهلت داد. اما او این مهلت را برای چه درخواست کرد؟ برای گمراه کردن انسانها و سنگینتر کردن بار گناه خود. مولانا میگوید این نیز از تأثیر لعنت بود. ای کاش به جای عمر طولانی توبه میکرد و از خدا میخواست که او را ببخشد.
همچو ابلیس از خدای پاک و فرد
تا قیامت عمر تن درخواست کرد
گفت انظرنی الی یوم الجزا
کاشکی گفتی که تبنا ربنا
عمر بیتوبه همه جان کندن است
مرگ حاضر غائب از خود بودن است
آنهم از تاثیر لعنت بود کو
در چنان حضرت همی شد عمر جو
عمر و مرگ این هر دو با حق خوش بود
بیخدا آب حیات آتش بود…
از خدا غیر خدا را خواستن
ظن افزونیست کلی کاستن…
عمر بیشم ده که تا پستر روم
مهلم افزون کن که تا کمتر شوم…
عمر خوش در قرب جان پروردن است
عمر زاغ از بهر سرگین خـوردن است»
(مثنوی، 5/771 به بعد).
قدما بر این باور بودند که کلاغ صد سال عمر میکند و غذای او نیز سرگین حیوانات است. مولانا میگوید چه ارزشی دارد که کسی مثل کلاغ صد سال عمر کند، اما در طی این عمر طولانی از خود غایب و از خدا غافل باشد و مشغول سرگین خوردن باشد؟
از نظر معنوی کمیّت زندگی مهم نیست، کیفیتِ آن مهم است. عمر خوش و با برکت آن است که در طی آن جان آدمی در قرب خداوند پرورده و فربه شود. در حقیقت از منظر معنویت قدسی، مرگ واقعی، یعنی مرگ روح یا دل آدمی، عبارتست از زندگی در حال غفلت از یاد خدا، یاد آخرت و یاد خود.
از ابوعلی سینا هم سخنی نقل شده که بیمناسبت با بحث ما نیست. وی گفته است: «من به عرض زندگی بیشتر از طول آن اهمیت میدهم». البته وی در مورد دیگری این سخن را بر زبان رانده است، ولی از منظر معنوی نیز این سخن صادق است، یعنی برای یک انسان معنوی عرض زندگی بیش از طول آن اهمیت دارد.
کسی که به عرض زندگی بیش از طول آن اهمیت میدهد، همواره در زمان حال زندگی میکند، نه در گذشته یا آینده و «ابنالوقت» یا «ابوالوقت» است.
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
تو مگر خود مرد صوفی نیستی
هست را از نسیه خیزد نیستی (مثنوی، 1/133-134).
جان استیوارت میل، فیلسوف شهیر انگلیسی نیز در مقام ترجیح لذّات معنوی بر لذّات مادی گفته است: «ترجیح میدهم سقراطی بدبخت باشم تا خوکی خوشبخت».
امام سجاد (ع) نیز در دعای مکارم اخلاق فرمودهاند: «و عَمِّرني ما كانَ عُمري بَذلَةً في طاعَتِكَ فاذا كانَ عُمري مَرتَعَاً لِلشَّيطانِ فَاقبِضني الَيكَ قَبلِ اَن يَسبِقَ مَقتُكَ الَيَّ او يَستَحكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ»: «خدایا مادامی که عمرم در راه اطاعت تو صرف میشود مرا زنده بدار، اما هر وقت عمرم به چراگاه شیطان بدل شد، جانم را بستان پیش از آنکه ناخشنودی تو متوجه من شود یا خشم تو بر من عمیق شود».
بنابراین، از نظر معنوی، بعضی از مرگها بهتر از زندگی است، همانگونه که بعضی از خوابها بهتر از بیداری است. مهم این است که شخص در طول زندگی با خود و با سرمایههایی که دارد و امکاناتی که در اختیار اوست چه میکند. خداوند در قرآن از قول کافران نقل میکند که در روز قیامت میگویند: «يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا». آیه به صورت کامل چنین است: «إِنَّا أَنذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنتُ تُرَابًا » (نبأ/40): «ما شما را نسبت به عذابى نزديك هشدار داديم، روزى كه هر انسانى به آنچه با دستان خويش پيش فرستاده است بنگرد و كافر گويد كاش من خاك بودم». یعنی کافران در روز قیامت میگویند ای کاش ما اصلاً بدنیا نیامده بودیم تا چنین روزی را ببینیم.
بنابراین، دومین درسی که باید از آمدن عید بگیریم این است که همانگونه که نسبت به تغییر و تحولات عالم بیرون از خود حساسیت میورزیم و برخی از این تحولات را عید مینامیم و جشن میگیریم، نسبت به تحولات درونی و معنوی خود نیز حساس باشیم و اگر روزی بر ما گذشت که در آن گناه نکردیم و از خدا دور نشدیم آن روز را هم عید بنامیم و جشن بگیریم.
درس سوم: خانهی دل هم نیازمند گردگیری و غبارروبی است
درس سومی که از این ایام میتوان گرفت در «خانه تکانی» نهفته است. مرسوم است که پیش از فرارسیدن سال نو ما خانه تکانی کنیم. برای انجام این کار همه جای خانه را زیر و رو میکنیم. اشیاء کهنه و بنجلی را که لازم نداریم دور میریزیم و اشیاء و لوازمی را که لازم داریم نگه میداریم، اما از آنها گردگیری و غبارروبی میکنیم.
درس اخلاقی و معنوی که از این کار باید بگیریم این است که با خانه دل خود نیز چنین کنیم. دل ما قرار است خانه خدا باشد و این خانه هم گرد و خاک میگیرد و لذا نیازمند گردگیری و غبارروبی است.
اين جسد، خانهي حسد آمد، بدان
از حسد آلوده باشد خاندان
گر جسد خانهي حسد باشد، وليك
آن جسد را پاك كرد الله نيك
طهرا بيتي بيان پاكي است
گنج نور است، ار طلسمش خاكي است (1/334-338).
مولانا در این ابیات میگوید که ما باید دل خود را از حسد پاک کنیم و به آیهای از قرآن استشهاد میکند که در آن خداوند به حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل فرمان داده است که خانه او را پاک کنند.
«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ» (بقره/125): «و ياد كنيد كه خانه [كعبه] را بازگشتگاه و حرم امن مردم قرار داديم و [گفتيم] از مقام ابراهيم نمازگاهى بسازيد و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم كه خانهام را براى غريبان [مسافران] و مقيمان و نمازگزاران پاكيزه گردانيد».
در طول سال اشیاء کهنه و بنجل و زائد بسیاری در خانه دل ما سکنی میگزینند که جا را بر خداوند تنگ و حضور خداوند در زندگی ما را کمرنگ میکنند. ما به هر چیزی که تعلق خاطر پیدا کنیم به همان نسبت از توجه و تعلق خاطرمان به خداوند کم میشود.
بنابراین، باید بکوشیم تفقد احوال باطن کنیم و این اشیاء بنجل و زائد را پیدا کنیم و دور بریزیم. دلبستگی به دنیا و امور دنیوی، مانند مال و ثروت و قدرت و شوکت و شهرت، و نیز رذایل اخلاقی، مانند تکبر و حسادت و بخل و کینه و عجب و خودبزرگبینی، اموری است که جا را برای دلبستگی به خدا و آخرت و برای فضایل اخلاقی تنگ میکند و دغدغههای معنوی و اخلاقی را در دل آدمی کمرنگ میکند و میمیراند.
بسیاری از روابطی که شخص با دیگران برقرار میکند نیز چنین خاصیتی دارند، یعنی دل او را به خود مشغول و او را از یاد خدا غافل و رابطه او با خدا را تضعیف میکنند. خانه تکانی در این مورد به این است که شخص این تعلقات و دلبستگیها را دور بریزد و دل خود را از رذایل اخلاقی، روابط مُضِر معنوی و دلبستگیهای دنیوی و مادی پاک گرداند. اگر مراقب نباشیم رابطه با اشیاء دیگر و انسانهای دیگر ممکن است جا را برای رابطه با خداوند در دل ما تنگ کند. رابطه قلبی ما با خداوند باید آنقدر قوی باشد که همه رابطههای دیگر را تحت الشعاع خود قرار دهد.
این معنای توحید است. توحید یعنی اینکه خداوند و خشنودی و ناخشنودی او در ملاحظات ما و در وقت تصمیمگیری و عمل حرف اول و آخر را بزند، و ملاحظات دیگر تا آنجا مورد اعتنا واقع شوند که رابطه با خدا را تضعیف نکنند و آدمی را از خدا دور نسازند. بنابراین، توحید اقتضا میکند که ما نه فقط در شب عید بلکه هر شب خانهتکانی کنیم، و هرچیزی را که با خدا و خداپرستی و یکتاپرستی منافات دارد از زندگی خود خارج کنیم. البته در مورد افراد مختلف این فرق میکند. هر کسی با چیزی از خدا دور میشود و با دورشدن از آن چیز به خدا نزدیک میشود. شیطان هم هر کسی را از راه خاصی فریب میدهد. یک معنای خودشناسی این است که آدمی نقاط ضعف خود را بشناسد. نقاط ضعف هر فرد همان حفرههایی است که دشمن از طریق آنها به درون دل او رخنه میکند.
علاوه بر این درک و تلقی ما از خدا و پیامبر و دین و قرآن نیز کهنه میشوند و نیازمند نوشدناند. اگر خدایی که ما در دو روز میپرستیم یکی باشد، این نشان میدهد که در سیر و سلوک معنوی خود پیشرفت نکردهایم. «مَن استوي يَوماهُ فَهُو مَغبّونٌ» (امالی صدوق، ص 396): «کسی که دو روزش یکسان باشد زیانکار است». به همین ترتیب اگر درک و تلقی شخص از قرآن و پیامبر در همه عمر ثابت بماند، این نشان میدهد که از نظر معنوی درجا زده است. ابن عربی گفته است کسی که دو بار یک آیۀ قرآن را بخواند اما در بار دوم معنای جدیدی از آن آیه نفهمد، قرآن را درست نفهمیده است.
درس چهارم: برهانی است بر وجود رستاخیز
درس چهارمی که از فصل بهار باید گرفت این است. فصل بهار فصل زنده شدن طبیعت و بیدار شدن زمین از خواب زمستانی است. به تعبیر بهتر بهار فصل «بازآفرینی» یا «آفرینش دوباره» است. احیا یا بازآفرینی یعنی زنده کردن چیزی پس از مرگ آن. یکی از درسهای معنوی مهمی که از رویش گیاهان و سرسبزشدن دوبارۀ درختان در فصل بهار میتوان گرفت و باید گرفت این است که این آفرینش مجدد مختص طبیعت نیست، بلکه آدمیان نیز پس از مرگ دوباره زنده میشوند.
درواقع فصل بهار حاوی یک هشدار جدی به آدمیان است، و آن هشدار این است که همان خدایی که طبیعت را پس از مردن آن زنده میکند قادر است شما را هم پس از مرگتان زنده کند. بنابراین، نباید خیال کنید که با مردن همه چیز تمام میشود.
وفق آموزههای دینی، آدمیان پیشاپیش میدانند که آخرتی وجود دارد، همانگونه که میدانند خدایی وجود دارد. مشکل این است که بسیاری از انسانها دانستههای معنوی خود را فراموش میکنند و برای اینکه دچار غفلت نشوند یا از غفلت بدر آیند به تذکر و یادآوری نیاز دارند. رویش گیاهان و سبزشدن درختان در فصل بهار یکی از نشانههایی است که میتواند زندگی پس از مرگ را به آدمیان یادآوری کند و یاد آخرت را در دل آنان زنده نگه دارد.
پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «اِذا رَأَيتُمُ الرَّبيعَ فَاكثِروُا ذِكرَ النُّشُورِ»: «وقتی فصل بهار را میبینید فراوان روز رستاخیز را به یاد آورید».
مولانا در همین رابطه چنین سروده است:
این بهار نو ز بعد برگ ریز
هست برهان بر وجود رستخیز
در بهار آن سِرها پیدا شود
هر چه خوردهست این زمین رسوا شود
بر دمد آن از دهان و از لبش
تا پدید آرد ضمیر و مذهبش
سِرِّ بیخ هر درختى و خورش
جملگى پیدا شود آن بر سَرش
هر غمى کز وى تو دل آزرده اى
از خمار مى بود کان خورده اى
لیک کى دانى که آن رنج خمار
از کدامین مى بر آمد آشکار؟
این خمار اشکوفه ى آن دانه است
آن شناسد که آگه و فرزانه است
(مثنوی، 5/3972 به بعد).
در این رابطه از فصل بهار دستکم دو درس میتوان گرفت که مولانا به هر دوی آنها در این ابیات اشاره کرده است.
درس اول دربارۀ اصلِ وجود رستاخیز است که در بیت اول به آن اشارت رفته است. آنجا که میگوید: «این بهار نو ز بعد برگریز/ هست برهان بر وجود رستخیز». از منظر معنویت قدسی زنده شدن دوبارۀ زمین در فصل بهار برهانی است بر وجود رستاخیز و زنده شدن دوبارۀ انسانها.
این استدلال از قرآن الهام گرفته شده است. خداوند در قرآن فرموده است: «وَاللَّـهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَىٰ بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَٰلِكَ النُّشُورُ» (فاطر/9): «خدا همان کسی است که بادها را میفرستد و آن بادها ابری را برمیانگیزند و آن ابر را به سوی سرزمین مردهای میرانیم و به کمک آن [ابر] زمین مرده را پس از مرگش حیات تازه میبخشیم. رستاخیز نیز همین گونه است».
درس دومی که مولانا در رابطه با زندگی پس از مرگ از فصل بهار میگیرد و به ما هم توصیه میکند که از آن درس غفلت نکنیم دربارۀ تحولی است که در رستاخیز اتفاق میافتد. در فصل بهار هر درختی میوۀ مخصوص خود را به بار میآورد و هر بذری گیاه مناسب خود را. یعنی در فصل بهار اسرار زمین هویدا میشود و معلوم میشود که زمین در فصل زمستان چه خورده بوده و چه چیزی در دل آن پنهان شده بوده است.
رستاخیز انسانها نیز چنین است. نیتهایی که ما در سر میپرورانیم و سایر تحولاتی که در درون ما رخ میدهد در این دنیا از چشم خلق پنهان است، اما اینها دانههایی است که در مزرعۀ درون خود میکاریم و این دانهها در روز قیامت میوههای خود را ببار میآورند و راز درون شخص را آشکار میکنند. آنکه گندم کاشته است گندم درو خواهد کرد و آنکه جو کاشته است جو.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
(منسوب به مولانا)
گفت شاه ما همه صدق و وفاست
آنچه بر ما میرسد آنهم ز ماست
(مثنوی، 6/604).
هیچ گندم کاری و جو بر دهد
دیدهای اسبی که کره خر دهد
(مثنوی، 1/1649).
این درس نیز از قرآن الهام گرفته شده است. یکی از نامهای قیامت در قرآن «روز فاششدن رازها» است. «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» (طارق/9): «روزی که رازها از پرده برون افتد». در روز قیامت باطن آدمیان ظاهر میشود و شخصیت هر کس چنانکه هست بر آفتاب افکنده میشود. این شخصیت چیزی نیست مگر مجموعه فضایل یا رذایلی که شخص در این دنیا در اثر تکرار کارهای نیک و بد در باطن خود پرورانده است
مرا هم به یاد داشته باش
نوشته شده توسطرفیعی 26ام اردیبهشت, 1392ایستاده ام برای دیدن شاخه های الماس آرزوهایت سبدی ست که خدا امشب به تو هدیه می دهدمرا هم به یاد داشته باش
شب آرزوها
نوشته شده توسطرفیعی 26ام اردیبهشت, 1392کمک کن خدایا معرفت ده بینش ده که در شب آرزوها در قلبم آرزویی داشته باشم که تو گویی به داشتن چنین بنده ایی با چنین آرزویی به فرشتگانت مبا هات کنی
لیله الرغائب
نوشته شده توسطرفیعی 24ام اردیبهشت, 1392شب لیله الرغائب شب آرزو هاست در این شب چشماتو ببند وآروم بگو خدایا من عاشق توام وبه تو نیاز دارم به قلب من بیا تو هم مثل ما این شبا به دوستات یاد آوری کن به این امید که از باغ دعاشون یه گل هدیه بگیرید بگو یاد ما هم باشندشما هم با ما بهترین دعارا زمزمه کنید اللهم عجل لولیک الفرج
السلام ای مادر صبرو وقار
نوشته شده توسطرفیعی 4ام اردیبهشت, 1392ام البنین مادر ادب
واما دستهای فرزندت عباس حکایتی دیگر است دستهای بریده فرندت باب الحوائج است وما منتظران ظهور ولی عصر ایشان را به مقام والای مادرشان قسم میدهیم و می گوییم
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کروب امام زماننا بحق اخیک الحسن
دلنوشته دانش آموخته گان
میلاد فخر کائنات
نوشته شده توسطرفیعی 9ام بهمن, 1391میلاد فخر کائنات حضرت محمد مصطفی محمدبن عبدالله (ص)
و
فرزند برومندشان امام جعفر صادق علیه السلام
موسس مذهب جفری مبارکباد
عید الله اکبر
نوشته شده توسطرفیعی 2ام بهمن, 1391سر خوش آن عیدی که آن بانی نور
ازکنار کعبه بنماید ظهور
نهم ربیع عید الله اکبرعید امامت وولایت برمنتظران ظهور آقا مبارکباد
اربعین
نوشته شده توسطرفیعی 12ام دی, 1391امام حسن عسکری فرمودند:
نشانه های مومن پنج چیز است
1-پنجاه و یک رکعت نماز2-زیارت اربعین 3-انگشتر به دست راست نمودن 4-پیشانی به خاک سودن5-بسم الله را بلند گفتن
شعرعاشورا یی
نوشته شده توسطرفیعی 18ام آذر, 1391ای عطر با دهای بهشتی سراسرت خورشید تاهمیشه غزل خوان دفترت
ای آیه آیه آمده از لحظه های ناب نی نامه ها سروده به نی سوره سرت
آیینه ساز حیرت اینقوم تشنه ای خواندی حدیث عشق و نکردند باورت
در متن خاک یک تنه فریاد می زدی جاری به گوش آب ندای رساترت
خورشید در میا ن دو پلکش به خون نشست آنجا که دید کشتی در خون شنا ورت
زانو زدند پیش تو افلا کیان به خاک نوشیده اند جرعه پاکی زساغرت
شعر از: عصمت حبیبی