« راز ونیازدحو الارض »

متن ادبی دحو الارض

نوشته شده توسطرفیعی 29ام شهریور, 1393

شش روز گذشت و قدرت ذات الهی جلوه‏ای کرد. خاک، آرام آرام قد کشید و ابراز وجود کرد و زمین نام گرفت که دریایی سبز و روان آن را به دوش می‏کشد و زمین در برابر فرمان خداوند، فروتن و در برابر شکوه خداوندی هماره تسلیم و سر به زیر است.
این سیاره رها شده در وسعتی آبی که به دست‏های ستون‏هایی بلند و نامرئی از آسمان‏ها محافظت می‏شود.
خاک، سر تسلیم فرود آورد و خاشع شد تا گاهواره‏ای شود برای رنج و اندوه آدم. و خاک، به اذن خدا، جان گرفت و آدم پدید آمد. اولین رد پای خلقت، بر وسعت زمین، نمایان شد تا جاده‏های بی‏نهایت را بپیماید.
و زمین، مهد آسایش و آرامش قرار گرفت و گناه آدمیان را به جان پذیرا شد.
رودها جاری گشت و آبشارها خروشیدن گرفت و پرنده‏ها بر ارتفاع شاخسارها، به تسبیح و تحمید خداوند، مشغول شدند. و زمین، با عظمت کوه‏ها که چونان میخ‏هایی بزرگ، تکه تکه‏اش را، نگاهبان شدند و با دریاها، که تصویری از شهود و ادراک‏اند و با درختان که برگ برگ معرفت می‏آموزند.
این گاهواره ابدی که می‏پروراند از مهر، این سیاره خاموش که هزار فریاد را در خود فروخفته. زمین، این نگران همیشه از آینده فرزندان خویش.
خاک پدید آمد تا جایگاهی شود برای آسایش بنی‏آدم، تا پیشانی غرور انسان، سجده‏گاهی داشته باشد برای تضرع و خشوع.
زمین آفریده شد تا از مناجات عاشقانه ابوتراب، سرمست شود. که خوب و بد از هم جدا شوند، در محکی بزرگ.
زمین، این سیاره در معصیت فرو رفته! این سرگردان در جست‏وجوی آرامش، این گورستان خاطرات تلخ و شیرین… این جایگاه شادی‏ها، جایگاه غم‏ها، مهربانی‏ها، غارت‏ها، ستم‏ها و عدالت‏ها، و زمین آفریده شد… تا آدم، در تجارتی بزرگ با خدا معامله کند و زمین آفریده شد با طبقاتی در هم فشرده، از خاک و سنگ و چوب و آب و آتش.
تجلی قدرت لایتناهی پروردگار، در آیینه خاک. فلسفه بزرگ خلقت. و زمین گاهواره در حال چرخش چونان شتری رام شده که سواران خود را به مقصد می‏برد و ابتدای زمین در دحو الارض، از شروع خلقت از نقطه‏ای به بلندای رستگاری از یک مکعب روشن که ثقل زمین است و پناهگاه بنی‏آدم، از همان روزی که بنیان نهاد ابراهیم خشت خشت خانه خدا را و زمین چون نقطه‏ای روشن بر مدار خویش هنوز می‏چرخد و می‏چرخد


فرم در حال بارگذاری ...