چلچراغ

نوشته شده توسطرفیعی 3ام خرداد, 1391

 

چلچراغ خدا

گفتند:چهل شب حیاط خانه ات را آب وجارو کن شب چهلمین خضر خواهد آمد.چهل سال خانه را رفتم وخضر نیامد.زیرا فراموش کرده بودم حیاط خلوت دلم را جارو کنم.

گفتند:چله نشینی کن چهل شب خودت باش و خدا شب چهلم بربام آسمان خواهی رفت.من چهل سال از چله ی بزرگ زمستان تا چله ی کوچک تابستان را به چله نشستم اما هرگز بلندی را بوی نبردم . زیرا از از یاد برده بودم که خودم را به چهلستون دنیا زنجیر کرده ام.

گفتند:دلت پرنیان بهشتی است.خدا عشق رادرآن پیچیده است.پرنیان دلت را وا کن تا بوی بهشت در زمین پراکنده شود.چنین کردم بوی نفرت عالم را گرفت.وتازه دانستم بی آنکه باخبرباشم شیطان ازدلم چهل تکه ای برای خودش دوخته است.به اینجا که رسیدم ناامید می شوم آنقدر که می خواهم همه ی سرازیری جهنم را یکریز بدوم.

اما…

فرشته ای دستم را میگیرد و میگوید:هنوز فرصت هست به آسمان نگاه کن خدا چلچراغی از آسمان آویخته است که هر چراغش دلی است.دلت را روشن کن تاچلچراغ خدا را بیفروزی.

فرشته شمعی به من میدهد و میرود…

راستی امشب به آسمان نگاه کن ببین چقدر دل در چلچراغ خدا روشن است.

دلنوشته طلاب

نامه پدر

نوشته شده توسطرفیعی 3ام خرداد, 1391

نامه های پدر

خشم وغضب

فرزندم!

خشم آتشی است فروزنده هرکه آن را فروخورد خاموشش سازد وهرکه رهایش کند خود نخستین کسی است که بدان می سوزد.

خشم آتش دل هاست وموجب رنج ودردو کینه های نهان را برافروزد .

خشم دشمن است او رابرخود مسلط مسازکه عقل را تباه می سازد و ازدرستی دور می گرداند وصاحبش را هلاک کرده وزشتی های شخص را هویدا می نماید.

تندی مرتبه ای از دیوانگی است؛چه صاحبش پشیمان می شود واگر پشیمان نشود البته دیوانگی اش سخت است. وبرتو باد دوری از غضب که اولش دیوانگی وآخرش پشیمانی است وبترس از خشم غضب که آن آتشی است سوزنده!

دلبندم!

خشم شراست که اگر فرمانش بری هلاکت سازد زیرا هنگامی که آتش خشم فروزان گردد شیطان مسلط می شود وبرای آدمی دشمن ترین دشمن غضب و شهوتش باشد.

بهوش باش که غضب بسیار بد یاری است چون عیوب را ظاهر می سازد ٬ بدی را نزدیک وخوبی را دور می کند٬ وبدان که گمراهی همه مردم از خواهش های خشم وشهوت آنهاست ولذا فرمان خشم را بردن سبب پشیمانی و سرکشی می گردد.ٰ

__________________________

1.نامه های پدر .جعفر موذنی .انتشارت نورین سپاهان چاپ دوم تیرماه 1387ص 17

 

پیام تبریک

نوشته شده توسطرفیعی 3ام خرداد, 1391

این الرجبیون

حلول ماه رجب برهمگان مبارک باد

چرا امتحان

نوشته شده توسطرفیعی 1ام خرداد, 1391

 

 

 

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ahoma","sans-serif";" lang="AR-SA">با خوشي ها و نعمت ها در اين دنيا مورد امتحان و آزمايش قرار مى دهد، آيات زيادى از قرآن گواه اين مطلب است؛ از جمله مى فرمايد:

«و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات؛ قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها آزمايش مى كنيم.» (بقره/155)

فوايد و آثار امتحانات الهى

آزمايش هاى الهى و امتحانات او آثار و بركات بسيارى در پى دارد كه به چند مورد مهم آن ها اشاره مى شود.

الف: پرورش روح استقامت و پايدارى

بلاها و حوادث ناگوار روح مقاومت و پايدارى را در انسان زنده مى كند، حضرت على (ع) می فرمایند: «درخت بيابانى چوبش سخت تر، و درختان كنار جويبار پوستشان نازك تر است. درختانى كه با باران سيراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوام تر است.»

ب: تنبيه و آگاهى

يكى از آثار آزمايشات الهى تنبيه و آگاهى است. رفاه دايمى و غرق شدن در مواهب زندگى مايه غرور و سبب غفلت از ارزش هاى اخلاقى است .

زندگى آرام و فارغ از هر نوع فراز و نشيب و خالى از هر نوع طوفان و حوادث تكان دهنده كاملا خواب آور است. در حالى كه حوادث ناخوشايند و ناگوار موجب كاهش غرور و بيدارى از غفلت است. قرآن بلاها را مايه بيدارى معرفى مى كند و مى فرمايد:

«و لقد اخذنا آل فرعون بالسنين و نقص من الثمرات لعلهم يذكرون؛ و به راستى قوم فرعون را به خشكسالى و كمبود ميوه ها گرفتار كرديم، تا شايد متذكر شوند.»( اعراف/130)

حضرت علی(ع) می فرمایند: «هر گاه خداوند نسبت به بنده اى اراده خيرى داشته باشد. پس آن بنده گناهى كند به دنبال آن گرفتارى پيش مى آورد تا استغفار را به يادش آورد.»

آرى حوادث ناخوشايند، اخطارهاى الهى است و سبب مى شود كه انسان در زندگى خود و رفتارهاى خويش تجديد نظر كرده، راه درست و صحيح را پيشه خود سازد.

ج: پاكسازى گناهان

از ديگر آثار بلاها و سختي ها پاكسازى گناهان انسان است.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «سپاس خدايى را كه پاك كردن گناهان شيعيان ما را در دنيا به وسيله رنج و محنت آن ها قرار داد تا بدين وسيله طاعتشان سالم بماند و بر طاعات استحقاق ثواب يابند.»

د: ترفيع درجه

گاهى بلاها و حوادث تلخ زندگى براى دست يافتن به مقامات و درجات برتر و عالى است، گرفتاري ها و رنج و بلاى انبياء، ائمه، اولياء، از اين طريق قابل توجيه است.

امام صادق(ع) می فرمایند: «به راستى براى بنده مومن در پيشگاه الهى مقام و منزلى است كه بدان دست نمى يابد مگر با يكى از دو خصلت؛ يا از بين رفتن مال او و يا گرفتارى در جسم.»

ه‍: تكامل و پويايى








 



1;>دانشمندان اخلاق، سختى ها و مشكلات طبيعى را سبب تكامل و پويايى انسان مى دانند؛ زيرا انسان گرفتار، همواره به فكر چاره جويى است و سعى مى كند از استعدادهاى نهان خود، يارى جسته و آن را در جهت رهايى از سختى ها و گرفتارى ها به كار برد. بسيارى از اختراعاتى كه امروز آن ها را مى بينيم روزى براى رهايى از مشكلات و سختى ها ساخته شده اند. انسان، راحت طلبى و آسايش را دوست دارد به همين دليل گاهى از هستى بخش غافل مى شود؛ از اين رو خداوند متعال او را به سختى ها و مشكلات گرفتار مى كند تا از خواب غفلت بيدار شده و به سوى خدا روى نمايد. از طرف ديگر اين شدايد و بلاها، به مثابه كوره اى است كه جسم و روح انسان را آب ديده مى كند.

ahoma","sans-serif";” lang="AR-SA">و: خداگرايى

انسان در بلا و گرفتارى تمام توجهش به سوى مبدئى است كه مشكلات او را حل كند. البته اين توجه و استمداد از خداوند مراتبى دارد كه مى توان گفت بازتاب چهار حالت روانى انسان است كه هر كدام يك نوع عكس العمل به هنگام بروز مشكلات است:

1. دعاى پنهانى .

2. تضرع، ناله و فرياد.

3. توجه خالصانه به خدا و او را موثر واقعى دانستن .

4. شكر گذارى به هنگام نجات از سختي ها.

حقيقت فوق از آيات زير استفاده مى شود.

«و اذا مس الناس ضر دعوا ربهم منيبين اليه ثم اذاقهم منه رحمه اذا فريق منهم بربهم يشركون؛ هنگامى كه رنج و زيانى به مردم برسد، پروردگار خود را مى خوانند و توبه كنان به سوى او باز مى گردند؛ اما همين كه رحمتى از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرك مى شوند.» (روم/33)

«قل من ينجيكم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفيه لئن اءنجينا من هذه لنكونن من الشاكرين؛ بگو چه كسى شما را از تاريكى هاى خشكى و دريا رهايى مى بخشد؟ در حالى كه او را (آشكارا) و در پنهانى مى خوانيد؛ (و مى گوييد:) اگر از اين خطرات و ظلمت ها ما را رهايى بخشد؛ از شكرگزاران خواهيم بود.»(انعام/63)

«قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم انتم تشركون؛ بگو خداوند شما را از اين ها، و از هر مشكل و ناراحتى، نجات مى بخشد باز هم شما براى او شريك قرار مى دهيد. و راه كفر را مى پوييد»(انعام/64)

«فاذا ركبوا فى الفلك دعو الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الى البر اذا هم يشركون؛ هنگامى كه سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانيد (و غير او را فراموش مى كنند)؛ اما هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى شوند.» (عنکبوت/65)

نكته ها

1. آيات فوق اشاره به يك اصل كلى مى نمايند كه انسان در سختى ها و گرفتاري ها، آن جا كه دستش از وسايل عادى كوتاه مى شود ناگهان به فطرت اصلى خويش باز گشته و نور خداشناسى در اعماق قلبش شعله ور مى گردد.

2. ظلمت و تاريكى گاهى جنبه حسى دارد؛ يعنى نور به كلى قطع شده يا آن چنان ضعيف مى شود كه انسان جايى را نمى بيند يا به زحمت مى بيند؛ گاهى جنبه معنوى يعنى همان مشكلات و گرفتاري ها و پريشاني هايى كه عاقبت آن ها تاريك و نامعلوم است، به عنوان مثال هرج و مرج اجتماعى و اقتصادى، نابساماني هايى فكرى و انحرافات و آلودگي هاى اخلاقى كه عواقب شوم آن ها قابل پيش بينى نيست ظلمت محسوب مى شود.

3. ظلمت و تاريكى ذاتا هولناك و توهم انگيزه است؛ زيرا حمله بسيارى از جانوران درنده و دزدان و جانيان در پرده تاريكى صورت مى گيرد و سفر دريايى و خشكى در شب وحشتناك است .

4. در چنين لحظاتى انسان غير از خود و نور تابناكى كه در اعماق جانش ‍ مى درخشد و او را به سوى مبدأ نجات بخش مى خواند، همه چيز را فراموش مى كند.

5. انسان در وحشت ظلمت و تاريكى از خداوند استمداد مى خواهد، گاهى آشكارا و با تضرع و خضوع و گاهى پنهانى در درون دل و جان .

انسان در حال گرفتارى فورا به خدا وعده داده و با آن مبدأ نجات بخش عهد و پيمان مى بندد: «اگر مرا از خطر برهانى به طور قطع شكر نعمت هاى تو را انجام خواهم داد و جز تو دل نخواهم بست.»

6. هنگامى كه گرفتارى انسان برطرف شد از خداوند غافل مى شود قرآن مى فرمايد: هنگامى كه به انسان زيان و ناراحتى رسد، ما را در هر حال، در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است مى خواند! اما هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختيم چنان مى رود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود، نخوانده است.


پختن غذا در ظروف مسی یا روحی

نوشته شده توسطرفیعی 31ام اردیبهشت, 1391