ایران جوان بمان

نوشته شده توسطرفیعی 2ام آذر, 1393

آیا می دانید جریانی که توانست کنترل جمعیت را در کشور صورت دهد شبکه 300 هزار نفری دارد که به شدت درگیر موضوع کنترل جمعیت است و درآمد بالایی هم دارد، لذا این شبکه به شدت مقابل افزایش جمعیت قرار دارد.

پیام کوتاه شهادت امام سجاد (ع)

نوشته شده توسطرفیعی 28ام آبان, 1393

کبوتر مجروح و پر و بال شکسته عدالت با پماد عرفان زین العابدین در شفاخانه دعاهایش التیام یافت

*

*

خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری من چون تویی را دارم ولی چون خودی را نداری.
(امام سجاد)

عاشورای حسینی، کتاب سرخی بود که «تفسیر ناب» آن از زبان امام سجاد تراوید

*

*

*

*
آموخته ایم از تو وفاداری را/خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت/آن روز ز چشمت آبرو داری را

*

*

*

*
گویند “می” نمی شود از راه گوش خورد! من “یا حسین” می شنوم مست می شوم
امام سجاد، پاسدار «وحی نبوی»

*

*

*

*
پیر همه بود اگرچه او کودک بود/صبرش ز غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب/ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود

*

*

*
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد/دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

*

*

اس ام اس شهادت امام سجاد (ع)

*

*
خورشید که در میان خون، پرپر زد/آن ماه، کنار خیمه ها، بر سر زد
فرمود که مرگ سرخ از ذلت به/آن حنجره ای که بوسه بر خنجر زد

*

*

*

*
با یاد کشتگانش، آیینه خانه ای ساخت
آیینه دار او بود، آیینه چید عباس
از نسل پختگان بود، خامی نکرد، باری
چون سیب سرخ افتاد، از بس رسید عباس

*

*

*

*
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم/جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم/با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم

*

*

*

*
وداعی با سر و جان کرده اینک/ملائک را هراسان کرده اینک
الا، اهل حرم بیرون بییید/حسین آهنگ میدان کرده اینک

*

*

*

*
بی حسین بن علی احساس پیری می کنم/نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم
گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟/گفتم از آینه دل گردگیری می کنم

*

*

*

*
زهر نوشید و تب کرد محیط جگرش/گر گرفت از عطش و سوخت همه بال و پرش
خشک شد جلگه لب هاش و با خشکی لب/روضه می خواند به یاد لب خشک پدرش

*

*

*

*
این وارث خون و قیام است/اسیر کربلا و شام است
زخمی سنگ لب بام است/مدینه شد کرب و بلایش
زهرا شده صاحب عزایش/به یاد زخم ساق پایش

*

*

*

*
آن کسی که خود خورشید به پایش افتاد/ناگهان رعشه بر اندام رسایش افتاد
ضعف شد چیره و زیر بغلش خالی شد/از روی شانه افتاده عبایش افتاد

*

*

*

*
وای از ریش سپیدش که حنایی شده بود/ناله اش گفتن اسمی سه هجایی شده بود
دم مغرب افق شهر مدینه اما/جهت قبله او کرب و بلایی شده بود

*

*

*

*
این هم از ماهیت نفس نفیس خاک است/سر آقا به روی دامن خیس خاک است
همه اش سجده شده مثل پدر در گودال/خاک سجاده و سجاد انیس خاک است

*

*

*

*
سر پدر به نیزه دیده/تلاوت قرآن شنیده
از ساق پایش خون چکیده/بر پیکرش نشانه دارد
آثار تازیانه دارد/داغ گل ویرانه دارد
مدینه می گرید ز داغش/مرغ دلم گیرد سراغش
سراغ قبر بی چراغش

*

*

*

*
گاه آهسته فقط وای برادر می خواند/لب تشنه «قتلوا» بود که از بر می خواند
اشک می ریخت و هر آینه می گفت حسین/تا دم مرگ فقط روضه حنجر می خواند

*

*

*

*
تلخی زهر به کامش عسل و قند آمد/بر لب پر ترکش مطلع لبخند آمد
جلوی چشم ترش کرببلا ظاهر شد/یا آب یا آب گفت و نفسش بند آمد

*

*
)

*

*
در سوگ زین العابدین زهرا نشسته/تیر غم از داغش بر این دل ها نشسته

*

*

*

*
بهر زین العادین، نوحه گر روح الامین، در عزای سید سجاد و زین العابدین
خون چکد جای سرشک از دیده ختم المرسلین

*

*

*

*
بعد قتل باب و یاران آتش خرگاه دید/در حریم حق هجوم لشگر گمراه دید
غارت اهل حرم از دشمنان ناگاه دید/دید طفلان را رسیده ظلم و جور ظالمین

*

*

*

*
گویم از کرب و بلای آن امام محترم/داغ قتل نوجوانان و غم ابناء وعم
پیک عم و پدر را دی آن فخر امم/قطعه قطعه پاره پاره از جفای ظالمین

*

*

*

*
الغرض شرح غم سجاد ناید در حساب/ز آتش داغش شود جان و دل یاران کباب
بود تا چهل سال نالان در عزاری عم و باب/روز و شب خونین جگر صبح و مسا اندوهگین

*

*

*

*
امشب رقیه فهمید بابا دو بخش دارد/بخشی به روی نیزه، بخشی به خاک صحرا

*

*

*

*
از فضل خودت شبی زبانم دادی/ساقی شدی و طبع روانم داد
بگفتم که چه باید بنویسم از عشق/دستان بریده را نشانم دادی

*

*

*

*
امشب وقوع مرگ تو را جار می زنند/رخسار ماه را غم و زنگار می زنند
نوزادها برای علی اصغرت هنوز/با اولین تنفس خود زار می زنند

*

*
*
حتی خدا میان حسینیه غمش/سوگند خورده است به ماه محرمش
شب های قدر محترم و با فضیلت اند/اما نمی رسند به شب های ماتمش

*

*

*

*
برای باغبان یاس آفریدند/علی را أشجع الناس آفریدند
وفا داری و مردی و شجاعت/یکی کردند و عباس آفریدند

*

*

*

*
دلم مست و لبم مست و سرم مست/بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه/بخون اجر تو با عباس بی دست

*

*

*

*
دل سودا زده ام ناله و فریاد کند/هر زمان یاد غم سید سجاد کند
بی گمان اشک به رخساره بریزد از چشم/هر که یادی ز گرفتاری آن راد کند

*

*

*

*
شهادت حق الیقین است/عزای زین العابدین است
این ناله روح الامین است/دردانه حسین مظلوم
چهارمین امام معصوم/از زهر کین گردیده مسموم

*

*

*

*
من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم/پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم
من جگر پاره آن بزم شرابم والله/خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم

*

*

)

*

*
لاله سرخ شهادت تن تبدار من است/چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است
حافظ خون پیام شهدای ره دین/لب گویای من و دیده خونبار من است

*

*

*

*
کاش ما هم کبوترت بودیم/آستان بوس محضرت بودیم
کاش با بال های خاکی مان/لااقل سایه گسترت بودیم
کاش ما هم به درد می خوردیم/فرش قبر مطهرت بودیم

*

*

اس ام اس شهادت امام سجاد (ع)

*

*
ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی/ای اسوه یگانگی و ایستادگی
عرش خدا ندیده به پای تواضعت/این گونه ساده با نسب شاه زادگی

*

*

اس ام اس شهادت امام سجاد (ع)

*

*
غم دل بر زبان جاری اگر سازم زبان سوزد/و گر بیرون نریزم آتش دل، استخوان سوزد
اگر آتش ببیند آب کم کم می شود خاموش/ولی همواره چشمم گرید و دل، همچنان سوزد

*

*

اس ام اس شهادت امام سجاد (ع)

*

*
این امامی که چنین سلسله بر پا دارد/به خداوند قسم دست توانا دارد
گرچه از گردن آزرده او خون ریزد/در ره عشق دل و جان شکیبا دارد

*

*

اس ام اس شهادت امام سجاد (ع)

*

*

آن کسی که همه اش گریه عاشورا بود/آب می دید به یاد جگر سقا بود
چشم هایش همه شب هیأت واویلا داشت/تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود

کلام نور

نوشته شده توسطرفیعی 28ام آبان, 1393

*

من عمل بما افترض الله علیه فهو من خیر الناس
کسی که به آنچه خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از بهترین مردمان است. (جهاد النفس ح ۲۳۷)
(امام سجاد)

هفته مبارك بسیج

نوشته شده توسطرفیعی 28ام آبان, 1393

هفته مبارك بسیج مترادف با نام جوان مردانی است كه عطر وجودشان عالمی را پرفروغ و مصفی می كند. گر چه تمام ایام همراه با واژگانش قادر به وصف بسیج و بیان گوشه ای از سجایای آن نیست اما در هفته بسیج كه بهار گفتار در باب این فرشته قدسی است باید حق كلام در خصوص این واژه زیبا ادا شود. لذا شایسته است دفتر دل را گشود , جوهر فكر را تراوید و قلم خلوص را بدست گرفت و با مركب سبز بر كاغذ سفید نگاشت كه براستی بسیجیان كربلائیان برگزیده ای هستند كه نزد آسمانیان برتر و نام آورترند. آنان طالب كوی جانان وسودای عبودیت خدا درسر دارند.
بسیج تندیس پایداری و رمز جاوید مبارزه ومخاصمه با بیدادگرانند و نام طوفانی آن , حجم پوشالی سكوت و سازش را به فریادی عصیانگر علیه زورمداران تاریخ مبدل كرد و دین محمد(ص ) را تضمین دوباره بخشید.
بلند همتانیكه به دور از وسوسه های دنیا و بی رغبت به جاذبه های زندگی در سایه ایمان خالص و عمل صالح جامه جهاد بر تن كردند و در وصف مجاهدان فی السبیل الله قرار گرفتند و بدین سان به حیاتی طیبه دست یافتند.
مردمانیكه سند هویتشان در جهاد آباد صادر , در ایستگاه اخلاص مهر خلوص خورد و در خانه صدق به امضا تعهد آراسته شد.
بسیج از طایفه عشق است كه با قبیله ایثار وصلت كرد و در حریم یار رسم عاشقی آموخت و در عرش اعلی به عشقبازی پرداخت ! او سوداگری كه لحظات ناب تطهیر را به سوداگری لقا سپری كرد تا روزیكه سفیران دوست از راه رسند و شایستگان دیدار را به دیار نور برند.
بسیج ملكه ای است كه حضور در جبهه نوید دستیابی به آرزوهایش بود لذا منتظر و بی تاب جهت تمكین روح پر طلاطمش به سوی عرصه های خون و حماسه پر كشید.
بسیج خاكی پوش روشن ضمیری است كه با قامتی رعنا , قلبی خورشیدی . عزمی راسخ , گامی استوار , اراده ای آهنین و فكری به رنگ نور , بر فراز ملكه آگاهی پنجه در پنجه غرور وخودخواهی انداخت و براحتی دیو نفس را زمین گیر كرد. او بنده وارسته ای است كه شراب و شاهد و شمع و شبستان , می و مه و میخانه و نی نور و نینوا را همه در دوستی خدا می داند.
بسیج نام مردانی است كه در هولناكترین لحظات زندگی , بی اعتنا به نام و نان , از مال و منال بریده و با سمند عشق از قله ترس گذشته و دشت خطر را در نوردید و با مدد خون بیرق سه رنگ پیروزی را در مرتفع ترین آسمان ایثار به اهتزاز درآوردند.
بسیج عاشق دلباخته ای است كه بیاد تنهایی علی (ع ) برای مظلومیت حسن (ع ) و به نام تشنگی حسین (ع ) همراز كویر با سوزش عطش وسوسه آب نكرد و از میدان امتحان الهی سربلند و پیروز بدر آمد.
بسیج پاكزاده ای است از تبار ابراهیم كه اسماعیل وار بر بلندای برج ایثار , شكوه بهشت را نظاره گر شد و آیه فتح را سرود و در كمال رضا به مسلخ عشق رفت تا لذت دیدار خدا را با عمل خود برای مردمان عصر خویش ترجمه نماید.
بسیج از نسل سربداران , چون آب چشمه ساران , با قطره های باران و فریاد روزگاران از نای بیقراران است . بسیج دلیر مردی است كه خرمی خرمشهر , آزادی آبادان , محبت مهران , دل انگیزی دزفول , شیرینی قصر شیرین , سرور سوسنگرد , بهار بستان , مهر موسیان و خلاصه امنیت و آرامش ایران و دین مرهون شجاعت اوست .
بسیج از تبار بی مدعایان است كه عرصه های خون و حماسه شاهد مردانگی او و گل تكبیرش مشام وجدانهای بیدار را معطر و نور جبینش جان هر مسلمانی را منور می سازد.
گل اندیشه بسیج معطر به محمد(ص ) , مزین به نور علی (ع ) است و لذا با یك اشاره علی , چشم بسته در راه خدا سر میدهد.
بسیج نور افق ایمان است كه تلالو آن ملك دین و دنیا را منور و به تاریكیهای زندگی پایان می دهد. او چون طایری سبك بال , سرزمین نفس با قدرت خون می نوردد و بر قلعه مرتفع ایمان در زلال ایثار وضو می سازد , به معبود خود اقتدا می كند و بر سجاده توكل می نشیند و نماز وصل می خواند. بسیج نسیم دلنواز دشت یقین است كه شمیم روح انگیز شجاعت و عطر جان بخش شهامت و فرهنگ پویایی شهادت را به اسمان دلهای عاشق می پراكاند.
بسیج راوی صادق عرصه های شرف و سربلندی است كه خاطرات شیرین مجاهدان همرزمش را با حكم صدق و صفا بر لوح دل رنجور خود نگاشته و بر طالبان و عاشقان آن عرضه كرد و آنان را به تقوای دیده و دل فرا می خواند.
بسیج صدای هماره رسای تاریخ است كه چون نی , نوای , نینوا سرمی دهد و از جدایی اخلاص و عمل به خدا شكایت می كند.
بسیج فرشته خوش الحان روضه رضوان خداست كه از طریق حق می پوید و عرفان معبود می جوید و از كلام او بذر محبت می روید.
فكر بسیج خود به تنهایی فرهنگی است كه استقلال و آزادی , دین و سیاست , كرامت و شرافت , مشروعیت و مقبولیت , مدنیت و مردم سالاری و حقوق فردی اجتماعی در آن متجلی است .
در تفكر بسیجی با آزادی كه اولین هدیه الهی است نه فقط مخالفتی نیست بلكه نهال سبز آزادی با خون این قبیله به ثمر رسید. لكن در فكر و اندیشه و فرهنگ بسیج پلشتی و ولنگاری جایی ندارد. تفكر بسیجی امواج خروشان ملتی است كه دل در گرو خدا دارد و جهت ایجاد این فرهنگ الهی هزاران جوان پاكباخته تقدیم درگاه خدای خود كرد.
بسیج گل آل محمد(ص ) است كه با قدرت خون در دشت ایمان روئید و در نهضت خمینی (ره ) ثمر داد كه رایحه آن جان عاشقان خدا سرمست و حیران می كند. بسیج همان بسیج است كه روزی بلای جان ضد انقلاب بود , یك روز خار چشم دشمنان گشت , روز بعدش سد راه متجاوزان به كشور شد و اكنون نیز گوش به فرمان ولی امر خود , حافظ و پاسدار ارزشهای متعالی اسلام و انقلاب است .
در فرهنگ بسیج تا قیام قیامت راه امام عزت , كلام رهبری سعادت , كشته شدن در راه خدا كرامت , اسرائیل غاصب و آمریكا دشمن شماره یك ملت ایران است .
نام بسیج ترجمه آیه اشدا علی الكفار و رحما بینهم است , او حب علی (ع ) در دل , بغض عدو در قلب و سلاح دفاع در دست دارد.
بسیج هتك دین را نمی پسندد , ترویج ابتذال را قبول ندارد , تضعیف اركان نظام را برنمی تابد. وحدت را توصیه و اختلاف را نهی می كند , سو استفاده را ناشایست و فتنه گری را به نفع كشور نمی داند , دین زدایی را گناه و مبارزه با دشمن را افتخار می داند , بر عقل دشمنان خارجی می خندد و دشمنان داخلی را نصیحت می كند , به مهاجمان فرهنگی هشدار و خودباختگان داخلی را به اعتماد به نفس دعوت می كند و خلاصه غفلت را خطرناك و هشیاری را بسیار ضروری می داند.
نور اندیشه بسیج در قلب هر كس بتابد شیدا می شود , دوستدار خدا می گردد , بر غیر خدا می تازد , دشمنان خدا را دشمن .
دوستانش را دوست می دارد , تسلیم فرمان خداست , صبر پیشه می كند , بر سبیل عدل گام برمی دارد و خلاصه آن می شود كه خدا خواهد رضی الله عنهم و رضو عنه .
به امید روزیكه همه با هم با تفكر بسیجی ایرانی آباد و آزاد و مهیای ظهور مهدی (عج ) داشته باشیم و یكصدا سرود وحدت سردهیم كه آمریكا در چه فكریه ایران پر از بسیجیه .

چرا پیامبر اکرم (ص) دو دختر خود را به ازدواج عثمان درآورد

نوشته شده توسطرفیعی 19ام آبان, 1393

چرا پیامبر اکرم (ص) دو دختر خود را به ازدواج عثمان درآورد؟ آیا این تأیید عثمان نیست؟

در این مقوله به چند نکته مهم باید توجه و دقت داشت؟

الف -خداوند متعال در قرآن کریم فرمود « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏»، تا دیگران نسبیت و فامیلی را تنها شرط تأیید ندانند و بدیهی است که کسب تقوا مستلزم اطاعت کامل از اوامر الهی است که توسط رسولش (ص) به همگان ابلاغ شده است.

ازدواج [حتی بین سایرین] پیوندی است که بنا بر هر علت و مصلحتی ممکن است صورت پذیرد و اصلاً دلیل بر تأیید دو طرف نسبت به یک‌دیگر نیز نمی‌شود، چرا رسد دیگران نسبت به آنها. مگر این که تأییدات به جهات دیگری باشد و در ضمن ازدواجی نیز بین آنها رخ دهد. مانند ازدواج حضرت علی (ع) با فاطمة الزهراء (ع). آیا پیوند حضرت لوط با همسرش(ع)، آسیه با فرعون، یا امام حسن و امام جواد (ع) با همسرانی که قاتل آنها بودند، دلیلی بر تأیید آنان از طرف امام است؟

ب – مهم تر از ازدواج، چگونگی رفتار با همسر نشانه‌ی اسلام، ایمان، تقوا و مورد تأیید بودن است. بنا بر اسناد محکم اهل سنت، عثمان بارها همسرش (رقیه) را به اتهام این که پیامبر اکرم (ص) را از محل اختفای جاسوسی به نام «معاویه بن مغیره بن ابی العاص» که پسر عموی وی بوده و در خانه او پنهان شده و به جاسوسی می پرداخته، مورد ضرب و شتم قرار داده است و همین صدمات سبب مرگ وی گردید. (ابن هشام حمیری ، ج 3 ، ص 617) – (ابن كثیر ، ج 3 ، ص 102)

هم چنین اسناد بسیار معتبر اهل سنت حاکی از آن است که پیامبر اکرم (ص) به هنگام تدفین «رقیه»، از ورود همسرش عثمان به قبر ممانعت نمود و جهت این که مردم علت آن را – که بی توجهی به احتضار و مرگ همسرش بر اثر ضرب و شتم خودش و نیز همخوابی در چنین لحظاتی با زنی دیگر بود – بدانند، فرمود: «كسی كه دیشب با همسر خود همبستر شده داخل قبر نشود ؛ از این رو عثمان بن عفان داخل قبر نشد … » (مسند احمد بن حنیل ، ج 3 ، ص 229) – (حاکم نیشابوری، المستدرك ،‌ ج4 ، ص47)– (شرحصحیح بخاری ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328)

ج – اما نکته‌ی مهم در این است که هیچ سندی دال بر این که حضرت خدیجه (ع) دختری به غیر از فاطمه زهراء علیها السلام برای پیامبر اکرم (ص) آورده باشند، که آنها نیز به ازدواج عثمان درآمده باشند وجود ندارد و در برخی از تواریخ آمده که آنها دختران خواهر حضرت خدیجه (ع) بوده‌اند.

اگر چه اهل سنت بر این مسئله تأکید و بسیار بر آن مباهات می‌کنند، اما اخبار ضد و نقیض کتب معتبرشان دال بر این است که زنان عثمان، دختران پیامبر اکرم (ص) نبوده‌اند. اهل سنت اصرار دارند که رقیه دختر پیامبر اکرم (ص) بود و به عقد عثمان درآمد و همراه او به حبشه هجرت کرد، در کشتی فرزندی از او سقط شد و خلاصه پس از بازگشت با هم به مدینه هجرت کردند (أسد الغابة، ج 3، ص 376)– در حالی که اسناد خودشان راجع به تاریخ تولد اولاد آن حضرت، با آن مغایرت دارد:

ج/1- قتاده گفته ست‌: خدیجه برای نبی مكرم اسلام، درعهد جاهلیت، عبد مناف رابه دنیا آورد و بعد از اسلام، دو پسر و چهار دختربه نام‌های‌:

قاسم که به خاطر او كنیه پیامبر را «ابوالقاسم» گذاشتند، آنقدر زنده بود كه می‌توانست راه برود بعد از آن فوت كرد و عبدالله كه خردسال فوت كرد، و ام كلثوم، زینب، رقیه و فاطمه را به دنیا آورد. (البدء والتاریخ ، ج 5 ، ص 16 و ج 4، ص 139)

در تواریخ اهل تسنن و تشیع ثبت است که حضرت خدیجه علیها السلام در زمانی که حضرت فاطمه علیها السلام بیش از 5 سال نداشتند، در شعب ابی طالب وفات کردند [یا در واقع به شهادت رسیدند]. لذا اگر رقیه دختر ایشان می بود، نوزادی 2 یا 3 ساله بود که طبعاً نه ازدواج کرده بود و نه هجرت به حبشه.

ج/2- از یک سو می نویسند: «رسول خدا ، دخترش رقیه را به عتبه پسر أبی لهب و ام كلثوم را به عتیبه پسر دیگر ابولهب داد ، وقتی سوره تبت نازل شد ، ابولهب و همسرش ام جمیل كه همان «حمالة الحطب» باشد ، به پسرانش دستور دادند كه دختران محمد راطلاق دهند . پس آن‌ها را طلاق دادند … » (أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 5 - ص 456 ).

هر چند که سوره تبت نیز در زمان قرار گرفتن در محاصره شعب ابیطالب نازل شد و سیوطی نیز در درالمنثور قایل است که محاصره در سال ششم و پس از هجرت به حبشه در سال ششم نازل شد، اما تکلیف ازدواج آن دختران با پسران ابولهب چه می شود؟ مگر آنها کی به دنیا آمده بودند که به هنگام نزول این سوره همسر دیگری بودند؟


 
مداحی های محرم