« ماه رمضاندریای معرفت »

گاه نیایش

نوشته شده توسطرفیعی 12ام تیر, 1393

رمضان همان برترين گاهِ نيايش است، بهار دعا و زمانه‌ی شکفتن گل‌های خواهش. بايد چالاک برخاست و با سوز دل خواست و عاشقانه خانه‌ی محبوب را جست، و بی‌باکانه راه او را پيمود و در انتظار سحر نشست و دانست که «تا تو قدم در ننهی، خود سحری می‌نشود».
. . . و برترين خواسته‌ها همان‌ها است که بر زبان برترين بندگان آمده؛ نيايش‌هايی که نشانی از آن‌ها در ميراث اسلامی ما بر جا است؛ «دعاهای مأثور» که نياييدن به همان زبان، و همان بيان، پالاينده‌ی روح است و صفادهنده‌ی جان. خواستن با آن واژه‌ها است که از يک سو آرام جان روزه‌داران است و از ديگر سو، تشنگی‌افزای لب فروبستگان از آب و نان. دعاهايی که شماری بلند است، فراخور حال مناجاتيان؛ چونان نيايش ابوحمزه؛ انبانی از معرفت. و شماری کوتاه، ساغرهايی خورندِ همگان؛ به سان همين سی دعای روزانه که از بام سحر تا شام افطار می‌توان نسيم بهارانه‌ی آن را جرعه‌جرعه نوشيد، و باغ دل را يک روز با آن طراوات داد، گو اين «که باغ می‌نشود از دم بهاری سير».
£
هر چند در پارسی‌شده‌ی اين راز و نيازها، اصلی‌ترين بن‌مايه‌های پناهان در متن آمده، و تابشی از آن سی آينه‌ی معنوی بر پهنه‌ی آن بازتابيده، هرگز اما خود را به واژه‌های آن پابند ندانسته‌ام، که برگردان عريان، هيچ‌گاه بلندای آن نيايش‌ها را برنمی‌تابد، پس گاه بر آن افزوده‌ام، گاه از آن کاسته‌ام، اين سو رفته‌ام و آن سو غلتيده‌ام و چونان گوی سرگردان، خويش را اندر خَم چوگان او نهاده‌ام تا آن را به زبانی همگانی واگويه کنم.
اين سی ساغر سحری پيشکش همه‌ی کسانی باد که امروز همه مهمان آن ساقی جان‌ها شده‌اند و ديده به آن باده‌ای دوخته‌اند که بر برگ و گياه آنان ببارد و جانشان را طراوت دهد. نوشتان باد!


فرم در حال بارگذاری ...