« شمع محفلبيت ظاهر و بيت باطن »

متن ادبی

نوشته شده توسطرفیعی 5ام مهر, 1393

هر تپش قلب فرياديست از گذشتن و هر نفس گاميست به سوی مقصد.
قافله ی عمر در حرکت است و آنچه در جاده ی زندگی می ماند، ايمان است و عبادت و ايثار.
آنانی که ديروز از اين جاده گذشتند، ضربان قلب خويش را می شنيدند، گام هايشان را می شمردند؛ با هر تپش ذکری و با هر گامی، تفکری در هستی که “مِن أين و الی أين؟ “
همسفر! امروز من و تو مسافر همين جاده ايم، جاده ای که قبل از من و تو مسافران قبیله ی آفتاب از آن گذشتند. آنانی که از کثرت به وحدت رسيدند. چون آنچه از دنيا برداشته بودند يکی بود و آنچه می خواستند يکی.
تپش قلبمان را گوش کنيم، قدم جا پای مسافران ديروز بگذاريم…


فرم در حال بارگذاری ...