« کوثر قرآنفاطمه از زبان فاطمه »

خطبه حضرت صديقه طاهره در مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)

نوشته شده توسطرفیعی 18ام فروردین, 1393

از عايشه نقل مى كنند كه فاطمه زهراء (عليها السلام) چند نفر را نزد ابوبكر فرستاد و از عمال او شكايت كرد و پيغام داد: كه فدك ميراث من است و آنچه از خمس خيبر باقى مانده بهره ما مى باشد و دستور ده فدك را برگردانند.
ابوبكر به فرستادگان دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: من از پدرت شنيدم كه فرمود:
نحن معاشر الانبياء لانورث؛
ما جماعت پيغمبران ارث نمى گذاريم.
براى فاطمه (عليها السلام) خبر آوردند كه ابوبكر چنين مى گويد. حضرت فاطمه (عليها السلام) چادر خواست و با زنان بنى هاشم به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد شدند، پرده اى حايل كشيدند، و حضرت فاطمه (عليها السلام) پشت پرده نشست. چنان آهى از دل پر درد در فراق پدر كشيد كه مهاجر و انصار به گريه در آمدند.
بعد از چند لحظه كه حضار آرام شدند، آنگاه روى سخن با ابوبكر كرده و اين چنين خطبه نمود.
((سپاس و ستايش پروردگارى را كه دست بخشنده او از آستين آفرينش ‍ بيرون آمد و به اشباح بى رنگ صحراى عدم رنگ وجود بخشيد و از نيستى و كتم عدم لباس هستى پوشانيد.
سپاس او را كه ما را اين درس آموخت و شكر گذارى را وظيفه ما گردانيد…
چه كسى گفته است فاطمه از ميراث پدر محروم است؟ آن كيست كه حصار قانونى ارث را شكست و آيات قرآن را به مقتضاى ميل تغيير داده است؟ اى مهاجر و انصار: ابوبكر با من داستانها گويد و سخنها سرايد، كه سخت شگفت انگيز است. من از گفتار اين مرد غرق حيرتم! او چنين فكر مى كند كه خود مى تواند ميراث ابى قحافه را در اختيار گيرد، اما ميراث محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه حرم است! به او تلقين كرده اند كه پيغمبران براى بازماندگان خويش ميراث نمى گذارند و از پدرم روايت آورده اند كه: ((نحن معاشرالانياء لا نورث))، اما فراموش كرده اند كه قرآن مجيد اجازه نمى دهد كسى بيهوده از بان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) سخن گويد. من اكنون قرآن مقدس را پيش چشم شما مى گشايم و آيات آن را بر شما مى خوانم. تا بنگريد روايت ابوبكر منطبق با قرآن است يا مخالف آن؟)).
آنگاه از سوره نمل آيه 16 تلاوت نمودند: ((و ورث سليمان داود)).(14) و از سوره مريم گفتار زكريا را كه خبر مى دهد…. فهب لى من لدنك وليا (5) يرثنى و يرث من آل يعقوب…(15) را تلاوت كرد. سپس فرمود:
((اى مهاجر و انصار شما چه مى گوئيد؟ شما چگونه مى خواهيد فاطمه دختر محمد را كه جگر گوشه او و پرورش يافته به آئين اوست از ميراث محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بى بهره سازيد؟)).
در اين موقع روى به ابوبكر كرد و فرمود:((من روز رستاخيز گريبان تو را خواهم گرفت و حق پايمال شده امروز را از تو باز ستانم)).
قالت فاطمة الزهراء (عليها السلام):
الحمد لله على ما انعم، و له الشكر على ما الهم، و الثناء بما قدم من عموم نعم ابتداها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام منن والاها، جم عن الاحصاء عددها، و ناءى عن الجزاء امدها، و تفاوت عن الادراك ابدها، و ندبهم لاستيزادتها بالشكر لاتصالها و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى امثالها.
و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، كلمة جعل الاخلاص تاءويلها، و ضمن القلوب موصولها و انار فى التفكر معقولها.
الممتنع من الابصار رؤ يته، و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته.
ابتدع الاشياء لا من شى ء كان قبلها، و انشاءها بلا احتذاء امثلة امتثلها، ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذيادة لعباده عن نقمته و حياشة لهم الى جنته. و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله، اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل اءن اجتباه، و اصطفاه قبل اءن ابتعثه.
ثم قالت: ايها الناس اعلموا انى فاطمة و ابى محمد اقول عودا و بدءا و لا اقول ما اقول غلطا، و لا افعل ما افعل شططا.
فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائكم اخاابن عمى دون رجالكم و لنعم المزى اليه. فبلغ الرسالة صادعا بالنذارة مائلا عن مدرجة المشركين.
و انى تؤ فكون؟ و كتاب الله بين اءظهر كم، اموره ظاهرة و اءحكامه زهراة و اءعلامه باهرة و زواجره لائمة و اءوامره واضحة…
ستايش خداوند را، بر نعمتهاى كه به ما بخشيد، و شكر او را بر آنچه الهام فرمود. حمد و ثنا بر خداوند، در برابر نعمتهايى كه از پيش فرستاد و نعمتهائى كه آفريد و نعمتهاى فراوانى كه به انسانها عطا فرمود، و تمام منتها و نعمتهايى كه پياپى فرستاد. نعمتهايى كه شمارش آن از توان اسنان فزونتر، و پاداش آن ناممكن و درك دامنه و گستردگى آن از ادراك و هوش بشر فراتر است.
مردم را به شكر گزارى فرا خواند، تا نعمتها را پياپى فرستد و به حمد و سپاس دانمايى كرد. نا نعمتها را فزونى بخشد و با در خواست بندگان، نعمتها را چند برابر نمايد.
گواهى مى دهم، به جز ((الله))، خدايى نبوده و شريكى براى او نيست، تفسير اين گواهى و شهادت تن اخلاص است و پايبند آن، قلبهاى آگاه كه در پيشگاه تفكر و انديشه،، معناى آن را روشن فرمود. خداوندى كه چشمها او را نمى توانند بنگرند، و زبانها از وصف او عاجزند. و هم و خيال از درك ذات او فرو مانده اند.
اشياى عالم را بدون اينكه چيزى موجود باشد آفريد، و بدون مثال و نمونه اى ايجاد كرد. آنگاه پاداش را بر اطاعت و بندگى، و عذاب را در مخالفت و سرپيچى قرار داد، تا بندگان را از عقوبت برهان و به سوى بهشتت سوق دهد.
سپس فرمود: اى مردم! بدانيد كه من فاطمه (عليها السلام) هستم! و پدرم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است. آغاز و پايان سخن من بر حق است. آنچه مى گويم ناروا نيست و آنچه انجام دهم بر ظلم و ناروا تكيه ندارد.
اگر او را (محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)) بشناسيد، مى دانيد، مى دانيد كه پدر من است. نه پدر زنان شما، و برادر پسر عموى من (على (عليه السلام)) است نه مردان شما. چه نيكو بزرگوارى است كه اين نسبت را به او دارم.
پيامبر را سالت خود را به گوش مردم رساند و آنان را از عذاب الهى ترساند. راه خود را از پرتگاه سقوط مشركين گردانيد.
چرا بيراهه مى رويد؟ در حالى كه كتاب خدا در ميان شماست، مطالبش ‍ روشن است و احكام آن درخشان، و نشانه هاى هدايت آن آشكار و نهى و هشدارهاى آن روشن و او امرش واضع است


فرم در حال بارگذاری ...