موضوع: "یاس نبوی"

ریحانه رسول

نوشته شده توسطرفیعی 22ام دی, 1397

آه از اندوه ریحانه رسول »
فاطمه علیهاالسلام ، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر می‏ کشید و در کوچه‏ های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور می‏شد.

سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یک‏تنه حقیقت را خاموش نکند.

افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد! آه از زمزمه ‏های شرحه شرحه بتول که در نیمه‏ شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می ‏افکند! آه از ریحانه رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله که در مشام حسادتِ زمین، به هدر می‏رفت و چشمانِ حقیقت‏ ستیز زمانه، رخساره طهارتش را طاقت نداشت.

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

نوشته شده توسطرفیعی 22ام دی, 1397

مهربانترين مادر دنيا
فاطمه جان نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد. تو محور آسمان ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت؛ به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانی ات بود.

غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا ،امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.يا زهرا (س) در ايام شهادتت دلهايمان را به سوي بقيع پر داده ايم…

متن ادبی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

نوشته شده توسطرفیعی 22ام دی, 1397

جای خالی یاس »
فاطمه جان، سنگ‏ها بر سوگ تو ندبه می‏خوانند؛ در غروبی که شاخه‏ات را شکسته بودند.

امشب، جای پای دوست، در خانه خالی است و ترنم مهربانی، بی‏حدیث حضور او، خاموش است.

… علی، شبانه یاس می‏کارد! شبانه، داغ دلش را به خاک می‏گوید؛ اگرچه فردا صبح، از سمت خانه همسایه بوی نان آید.

دوباره بغض حسن با حسین می‏گیرد.

و جای خالیِ مادر به خانه می‏پیچد.

کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟

مراد از طوبی

نوشته شده توسطرفیعی 9ام شهریور, 1393

امام باقر (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) درباره‏ى آيه‏ى شريفه‏ى «الذين آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن م‏آب» سؤال شد، فرمود: طوبى درختى است در بهشت كه ريشه‏اش در خانه‏ى من و شاخه‏اش در بهشت است.

گفته شد: يا رسول‏اللَّه! درباره‏ى آن از شما قبلاً سؤال شد و شما فرموديد كه آن درختى است در بهشت كه ريشه‏اش در خانه‏ى على و فاطمه و شاخه‏اش در بهشت مى‏باشد.

رسول خدا (ص) فرمود: همانا در قيامت خانه‏ى من و خانه‏ى على و فاطمه در يك جاست.(1)

چادرهای زهرایی

نوشته شده توسطرفیعی 24ام خرداد, 1393

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند

اگر پهلویشان درد دین نداشته باشد…

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!

اگر عدو را با سیاهے چادرشان به خاک سیاه نکشانند…

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!

اگر سیاهے چادرشان حرمت خون شهیدان را به عالمیان ننمایاند…

چادرے ها زهـــــــــرایے نیستند!

اگر منتظـــــــــر یوسف گمگشته اے نباشند…

چادرے ها زهــــــــرایے نیستند!

اگر فکرشان،هدفشان،ر اهشان،نگاهشان،عشقشان و

حجابشان فاطمےنباشد

خدا می داند

نوشته شده توسطرفیعی 24ام فروردین, 1393

خدا می داند
باده در اوج تمنّاست خدا می داند
آسمان محو تماشاست خدا می داند

شور در ثانیه ها ، ثانیه ها در شور است
عشق در آینه پیداست خدا می داند

عرش و فرش و همه ی کون و مکان پا بست
طرّه ی گیسوی طاهاست خدا می داند

و به زهراش قسم این دل مجنونم در
قبضه ی حضرت مولاست خدا می داند

ساقی کوثر علی(ع) ، ساقی حیدر(ع) زهراست
سرّ این قصّه هویداست خدا می داند

من یقین دارم اگر محشر کبری باشد
صاحبش حضرت زهراست خدا می داند

دل به دریا بزن و عاشق زهرایی باش
ک،عاشق۱ از درد مبرّاست خدا می داند

گوش کن نغمه ی یا فاطمه(س) عالم را
دم این نغمه مسیحاست خدا می داند

بیخود از خود غزلی ساختم از جنس بلور
در دل قافیه غوغاست خدا می داند

مناجاتهای فاطمی

نوشته شده توسطرفیعی 21ام فروردین, 1393

آخرتم را ملاک و محور کارهای من و دینم را که خانه تلاش و معاش من و دنیایم را که سر انجام من به سوی آن است اصلاح فرما و زندگیم را وسیله برکت وخیر و مرگم را وسیله رهایی و راحتی از هر شر و بدی قرار ده

کوثر قرآن

نوشته شده توسطرفیعی 20ام فروردین, 1393

معنويت قدسى فاطمه(س) در قرآن كريم، جلوه‏اى تام يافته. جمال معنوى و اوج پاكى و عصمتش، در آيه تطهير، (1) درخشش انسان كامل را متجلى ساخت، آيه مباهله (2) شاهدى بر شكوهمندى و قدر و جلالتش شد.
و سوره «هل اتى‏» (3) جلوه‏اى از مروت و ايثار فاطمه(س) را همراه با عارفانه‏ترين زمزمه هستى - «على حبه‏» - تجسمى زيبا بخشيد.
اين جويبارهاى فضيلت‏به هم پيوند خورد و در سوره «كوثر» مجموعه‏اى دل‏انگيز از زيباييها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هديه‏اى الهى، تقديم رسول خاتم(ص) كرد، زيرا فاطمه(س) يكى از مظاهر فيض مداوم و جريان پر بركت‏حركت محمدى است كه استمرار آن را با ذريه خويش تضمين كرد.
در اين راستا نگاهى به سوره كوثر داريم:
الف: جلوه‏هاى اعجاز در سوره كوثر; آنان كه اهل ذوق و ادب و آشناى با آهنگ كلمات هستند و معانى زيبا و معارف بلند را درك مى‏كنند سوره‏هاى قرآن را آنچنان پرجاذبه و دلربا احساس مى‏كنند كه خضوع و فروتنى خويش را در مقابل اين اعجاز بزرگ اعلام داشته و اسلام را به عنوان دين و برنامه زندگى خويش برمى‏گزينند.
همين آهنگ زيبا و دلنشين قرآن در نظم و نسق زيباى كلمات سوره كوثر جلوه غير قابل تقليد يافته است; بويژه كه پايان هر آيه به راء ماقبل مفتوح در كلمات - الكوثر - و انحر - ابتر - روح هنرمند را به وجد و شوق آورده و او را به دنياى زيباى تركيب كلمات رهنمون مى‏گردد. يكى از مفسرين در اين باره مى‏نويسد: مخارج صوتى حروف، حركات، تركيبات و فواصل اين سوره، آهنگ و ايقاعات خاص و وصف ناپذيرى دارد. هر آيه داراى دو ايقاع (4) است كه از حروف هم مخرج و قريب المخرج «ا، ن، ك، ل‏» متصل و منفصل و فواصل راء ماقبل فتحه، تركيب يافته كه از مجموع آنها آهنگ يكنواخت‏بر مى‏آيد، آيه اول با حركت كسره و نون مشدد و فتحه‏ها و سكونهاى متعالى آمده كه حركت اعطاء را از مبدء تا نهايت مى‏نماياند.
صداى حروف و حركات متنوع آيه دو، بيانگر دو امر متوالى است … اوزان و كلمات خاص اين سوره: اعطيناك، الكوثر، انحر، شانئ، الابتر است. معانى عالى و پيشگويى قاطع را كه در آيه كوتاه اين سوره آمده و در آهنگ حروف و حركات و كلمات خاص و متقارب و متقابل نمودار شده است، نه آنطور كه هست مى‏توان دريافت و نه وصف نمود و خود سرچشمه كوثر و نشانه كلام برتر و به عجز آوردن بشر است. (5)
اعجاز قرآن در سوره كوثر نه تنها در موزون بودن كلمات و تركيب زيباى آن نهفته است‏بلكه با پيشگويى درست از آينده، جلوه‏اى ديگر از اعجاز را فراراه حق جويان قرار داده است. با استخدام كلمات غنى و برخوردار از معانى بلند آنچنان به سوره كوثر استحكام بخشيده، كه مجال ظهور و مقاومت هر گونه معارضه‏اى را از بين برده است و اگر كسى به اين كار دست زد نه تنها بر آن خدشه‏اى وارد نساخته بلكه بر رونق آن نيز افزوده است.

نمونه آن را در كار يكى از مزدوران استكبار در كتاب «حسن الايجاز» (6) «حويش‏» مشاهده مى‏نماييم. نويسنده به گمان خود به مقابله با سوره «كوثر» برخاسته و معارضه خويش را اين چنين آورده است: «انا اعطيناك الجواهر فصل لربك و جاهر - ولا تعتمد قول ساحر; ما به تو زر و زيور داديم، پس براى پروردگار خويش نماز بگزار و آن را آشكار كن و به سخن جادوگر اعتماد نكن.»
اولين سؤالى كه براى هر فرد پيش مى‏آيد اين است كه; اين چه نوع مقابله و معارضه‏اى است كه بيشترين الفاظ را از خود سوره كوثر انتخاب كرده است و فقط به جايگزينى بعضى الفاظ بسنده كرده است؟ آيا همانندى يك اثر زيبا اين گونه است كه عبارات آن اثر با تغييرات اندك ذكر نشود؟ علاوه اينكه تاكيد آورده شده در جمله «انا اعطيناك‏» كه لفظ «انا» و «نا» و آوردن فعل ماضى گواه آن است مى‏بايست‏بيانگر امرى باشد كه از اهميت فراوانى برخوردار است.

هر انسان انديشمند و متفكر اين را به خوبى مى‏فهمد كه نعمتهاى مهمترى مانند عقل، ايمان و حيات با اين تاكيد و اهتمام سازگارى و تناسب تام دارد و آوردن زر و زيور تنها به خاطر همان روحيه بندگى و پويندگى در مقابل جواهرات است كه از بين همه نعمتها به آن اهتمام ورزيده است. (7) سوره كوثر جداى از كوتاهى عبارات، از مضامين بلند و معارف زيبايى برخوردار است و اين معجزه و سند نبوت پيامبر گرامى(ص)براى هميشه‏در تاريخ‏از مردم خواسته است كه اگر مى‏توانند يك سوره هر چند به كوتاهى سوره كوثر، بياورند.
سوره كوثر با اين جمله آغاز مى‏شود «انا اعطيناك الكوثر». سؤالى كه مطرح است اين است كه چگونه عطاى خداوندى به صورت جمع، ما، آورده شده است؟ با اين كه خداوند متعال يگانه يكتاست و همه نعمتها از او سرچشمه گرفته است‏براى اين تعبير كه نظير آن در سوره‏هاى ديگر از جمله سوره قدر «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم‏»فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسير خود مى‏نويسد: سومين نظر در معناى كوثر اين است كه منظور از آن فرزندان آن حضرت است، و اين به آن جهت است كه; اين سوره در رد كسانى نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عيبجويى‏مى‏كردند.
مشاهده مى‏شود، دو جواب داده شده است:
1 - تعبير جمع به خاطر عظمت دادن به او است و اينكه مورد، كوثر، ذكر شده است، نشان دهنده اهتمام فوق‏العاده خداوند است.
2 - جهان مبتنى بر نظام علت و معلول و اسباب و مسببات است;
چنانكه در حديثى از امام صادق(ع) مى‏خوانيم: «ابى الله ان يجرى الاشياء الا بالاسباب‏» اراده‏اى الهى بر اين قرار گرفته است كه امور جهان جز به اسباب خود جريان نيابد. (8) و چون علل و اسباب به اذن الهى دست اندر كار اين عطيه الهى بوده است، در اشاره به آن جمع آورده شده است.
فخر رازى در اين زمينه مى‏نويسد: «فلا يمكن حمله على الجمع الا اذا اريد ان هذه العطيه مما سعى فى تحصيلها الملائكة وجبريل و ميكائيل والانبياء المتقدمون…» نمى‏توان اين آيه را «انا اعطيناك‏» جمع دانست; مگر اينكه بگوييم اين بخشش از امورى است كه در به دست آوردن آن ملائكه و جبرئيل و ميكائيل و انبياء پيشين سعى و تلاش داشته‏اند. (9)
ب: معناى كوثر: مرحوم طبرسى در معناى لغوى «كوثر» مى‏نويسد: «الكوثر، فوعل من الكثرة و هو الشئ الذى من شانه الكثرة و الكوثر، الخير الكثير» كوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و بر گرفته از كثرت است و آن عبارت از چيزى است كه; شايستگى و زيادى را داشته باشد و منظور از آن خير فراوان است. (10)
بيضاوى، از ديگر مفسرين اهل سنت، نيز زيادى فرزندان و پيروان را در شمار معانى كوثر ذكر مى‏كند.
ج: مظاهر و جلوه‏هاى كوثرى: خير فراوان در اين آيه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوت، چشمه‏اى در بهشت، علماء، زيادى فرزندان، حوضى در بهشت، حكمت و شفاعت تفسير شده است. (11)
هيچ كدام از اين معانى با يكديگر منافاتى ندارند، زيرا همه بيانگر همان مضمون متعالى كوثر و خير فراوانند. نكته در خور توجه اين است كه اين زيادى فرزندان و نسل پيامبر(ص) كه از چشمه‏سار فاطمه(س) جوشيده است، در ميان ديگر معانى از درخشش و جلوه بيشترى برخوردار است. برخى از شواهد و قرائنى كه آن را تاييد مى‏كند عبارتند از:
الف. شان نزول سوره: مفسرين از شيعه و اهل سنت در شان نزول اين سوره اين گونه نگاشته‏اند كه; عاص بن‏وائل سهمى جلوى يكى از درهاى مسجد الحرام بنام باب بنى السهم با رسول گرامى اسلام ملاقات كرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قريشى‏ها كه شاهد اين منظره بودند از او سؤال كردند: با چه شخصى سخن مى‏گفتى؟ او با عبارات بيشرمانه گفت‏با ابتر.
اين جواب به آن جهت‏بود كه عبدالله، آخرين فرزند پسر آن بزرگوار، زندگى را بدرود گفته بود. و عرب جاهلى كسانى را كه داراى فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد مى‏كردند زيرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مى‏دانستند. (12) در نتيجه، اين شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.
در اين باره فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسير خود مى‏نويسد: «سومين نظر در معناى كوثر اين است كه منظور از آن فرزندان آن حضرت است و اين به آن جهت است كه; اين سوره در رد كسانى نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عيبجويى مى‏كردند كه در اين صورت معناى آن اين است كه خداوند ترا فرزندان و نسلى عطا مى‏كند كه در طول تاريخ برقرار خواهند ماند سپس مى‏گويد: ببين كه چقدر انسانها از اهل‏بيت پيامبر(ص) به شهادت رسيده‏اند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاينده آنان است آنگاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان انديشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا «عليهم الصلوة و السلام‏» و محمد نفس زكيه در ميان آنها جلوه‏گر شده است‏» (13) .
علامه آلوسى بغدادى در تفسير روح المعانى مى‏نويسد: مى‏توان يكى از معانى كوثر را زيادى فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) دانست زيرا كه; عيبجويى دشمنان در ارتباط با فقدان فرزند آن حضرت بوده است. سپس مى‏گويد: اين‏چنين است كه فرزندان رسول گرامى اسلام سراسر گيتى را فرا گرفته‏اند. (14)
بيضاوى، از ديگر مفسرين اهل سنت، نيز زيادى فرزندان و پيروان را در شمار معانى كوثر ذكر مى‏كند. (15)
در ميان مفسرين شيعه، مرحوم طبرسى در مجمع البيان و علامه طباطبايى در الميزان مخاطبان خود را به اين معنا توجه داده‏اند. در تفسير الميزان در اين باره به خوبى استدلال شده است.
ب: دومين شاهد بر اينكه در كوثر معناى فرزندان فراوان منظور شده، ذيل سوره شريفه است كه مى‏فرمايد: «ان شانئك هو الابتر.» محققا دشمن تو بى‏دنباله است; زيرا كه ظاهر كلمه ابتر، عبارت از قطع نسل و بى‏فرزندى است چنانكه شان نزول سوره آن را تاييد مى‏كند و يا دليلى بر انحصار به يكى از موارد آن مثل جدا شدن از خيرات … است.
و يا از قوم خود نخواهد دانست و بيانگر هرگونه انقطاع و جدا شدن مى‏باشد در هر صورت بدون دنباله بودن از نظر فرزند، در معناى ابتر ملاحظه شده است كه خود دليلى بر اين است كه در كوثر معنايى مقابل آن ارائه شده است; يكى وجود فرزندان بسيار است كه به پيامبر(ص) اعلام مى‏دارد كه: اى پيامبر ما به تو خير فراوان از جمله فرزندان بسيار داديم و دشمن تو براى هميشه تاريخ از تمامى نيكيها و از نسل و فرزندان منقطع و جدا خواهد بود و از آنجا كه بستر كوثر و جريان پرفيض و مداوم، در وجود مقدس حضرت صديقه طاهره فاطمه(س) قرار دارد، به عظمت اين سرچشمه خيرات و وجود با بركت‏بيشتر مى‏توان پى برد.
وجود مقدسى كه نعمت‏بزرگ الهى و استمرار فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) به وسيله او تحقق يافت، تا شخصيت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بيشترى بخشيده تا هيچ فردى به خود اجازه ندهد كه فرزندش را تنها به خاطر جنسيت مورد تحقير قرار دهد زيرا كه الگوى زن مسلمان فاطمه(س) است. همان بزرگوارى كه حلقه پيوند شكوهمند رسالت و امامت گشت و زيباترين جلوه‏هاى انسانى معنوى را در خويش متجلى ساخت.
مكتب فاطمه(س) مجموعه‏اى از فضايل انسانى و منظومه‏اى از گلواژه‏هاى نيك زيستن است كه در هسته مركزى آن پيامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار اين منظومه‏اند. جهان امروز به همان مقدار نيازمند به آرمانهاى فاطمى است، كه جامعه ديروزجاهلى.
سوره كوثر خود گواه اين مطلب است كه تبار و ذريه پيامبر گرامى(ص) از دختر گرانمايه‏اش فاطمه(س) استمرار مى‏يابد; چنانكه مرحوم علامه طباطبائى (16) به آن توجه داده است. البته اين معنا را در آيات ديگر به صورت آشكارترى مى‏توان ديد. همچنين به دو نمونه آن در مناظره امام موسى بن‏جعفر(ع) با هارون الرشيد تصريح شده است زمانى هارون الرشيد از امام موسى بن‏جعفر(ع)، پرسيد: چگونه شما مى‏گوييد ما از فرزندان پيامبريم، با اينكه به جاى ماندن نسل از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟ حضرت در جواب او، آيه‏اى از سوره انعام را خواند: «و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هرون وكذلك نجزى المحسنين و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصالحين‏» و هدايت نموديم - از فرزندان او، نوح يا ابراهيم، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و اينگونه نيكوكاران را جزا مى‏دهيم و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند. (17)
آنگاه حضرت از هارون‏الرشيد پرسيد: پدر عيسى كيست، كه به وسيله آن از فرزندان نوح «يا ابراهيم‏» بشمار آمده است؟ هارون گفت: عيسى پدرى نداشت. امام بى‏درنگ فرمود: همانگونه كه خداوند عيسى را بوسيله مريم از فرزندان انبياء محسوب داشته است، ما نيز به پيامبر اسلام از طريق مادرمان فاطمه(س) انتساب پيدا كرده‏ايم و از فرزندان آن حضرت هستيم. آنگاه حضرت آيه شريفه مباهله را تلاوت كرد: «فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم …» و فرمود: هيچ كس ادعا نكرده است كه: در موقع مباهله و نفرين بر مسيحيان پيامبر غير از على بن ابيطالب و فاطمه و حسن و حسين،: در زير كساء (عبا) داخل كرده باشد. به اين ترتيب مشخص مى‏شود منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسين‏اند كه خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است. (18)
بهره‏اى كه از اين سوره نورانى بايد براى امروزمان برداريم اين است كه: راه نجات جامعه انسانى در بازگشت‏به چشمه‏سار جوشان و استفاده از بركات فراوان آن است، كه در مجموعه‏اى از الگوهاى متعالى تجلى يافته است.
اگر فاطمه(س) براى زن معاصر امروزين بهترين الگو است‏بدان جهت است كه مكتب فاطمه(س) مجموعه‏اى از فضايل انسانى و منظومه‏اى از گلواژه‏هاى نيك زيستن است كه در هسته مركزى آن پيامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار اين منظومه‏اند. جهان امروز به همان مقدار نيازمند به آرمانهاى فاطمى است، كه جامعه ديروز جاهلى. زيرا كه اصول حاكم بر نظام جاهلى قديم، در شكلهاى جديدتر ارائه شده است و جاهليت جديدى را در قالب نظام‏هاى غربى و الحادى ترسيم كرده است. نظام خانواده استحكام و اصالت‏خويش را از دست داده و زن به صورت يك شى‏ء و بازيچه بازارهاى تبليغاتى درآمده و آزادى زن در برهنگى و جلوه‏گرى او تجسم يافته است.
اينجاست كه زن امروز نيازمند اسوه‏هايى است كه با تكيه بر ارزشهاى راستين الهى او را به كوثر آگاهى و ايمان و آزادى راستين رهنمون شود.
نى تو اعطيناك كوثر خوانده‏اى پس چرا خشكى و تشنه مانده‏اى يا مگر فرعونى و كوثر چو نيل بر تو خون گشته است و ناخوش اى عليل توبه كن بيزار شو از هر عدو كو ندارد آب كوثر در گلو هر كه را ديدى ز كوثر سرخ رو او محمد(ص) خوست‏با او گير خو هر كه را ديدى ز كوثر خشك لب دشمنش ميدار همچون مرگ و تب
«فصل لربك وانحر; پس براى پروردگارت نماز گزار و نحر كن.» سپاسگزارى و كرنش به آستان الهى از وظايف مهمى است كه عقل هر انسان برايش مقرر مى‏دارد. سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است كه به او نيكى كرده است و از آنجا كه تمامى نعمتها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزارى از او جلوه ديگرى به خود مى‏گيرد كه در اين سوره مباركه در نماز و «نحر» تجسم يافته است.
هر معنايى كه در «نحر» منظور باشد چه قربانى كردن شتر و چه بالا بردن دو دست تا روبروى گلوگاه و يا جلو آوردن روى سينه - به هنگام تكبيرهاى نماز، همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مى‏تواند اعلام سپاس باشد كه فقط براى خدا و در جهت پروردگار جهان باشد.
«ان شانئك هو الابتر.» به يقين دشمن تو بى‏دنبال و بى‏خير است. يكى از جلوه‏هاى اعجاز قرآن، خبرهاى غيبى و پيشگوييهاى قاطع و انطباق آن با واقعيتها است و به روشنى موارد زيادى را در آيات قرآنى مى‏توان يافت. از جمله; داستان پيشگويى پيروزى رو ميان بر ايرانيان، پس از آنكه آنها مغلوب ايرانيان گشتند و آن را نه سال قبل پيش‏بينى كرد و به همانگونه نيز تحقق يافت‏خداوند متعال در قرآن كريم فرمود: «غلبت الروم فى ادنى الارض وهم من بعد غلبهم سيغلبون فى بضع سنين‏» روميان مغلوب شدند در جنگى كه به نزديكتر زمين واقع شد و آنها پس از مغلوب شدن به زودى بر فارسها با ر ديگر غلبه خواهند كرد. (19) و در آيه‏اى ديگر پيروزى مسلمين در جنگ بدر را پيش‏بينى كرد و فرمود: «سيهزم الجمع و يولون الدبر» به زودى آن جماعت «در بدر» شكست‏خورده و به جنگ پشت كنند. (20)
جهت تحقيق بيشتر مى‏توان به تفسير البيان اثر آية‏الله خوئى (21) و الميزان نوشته علامه طباطبائى (22) مراجعه كرد.
سومين پيش‏بينى مربوط به آيه شريفه «ان شانئك هو الابتر» است. دشمن كه از سر غرور و نخوت به زيادى تعداد و فرزندان خويش مى‏باليد و مسلمين را ناچيز مى‏انگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول گرامى اسلام، كار را تمام شده تلقى كرد و گمان برد پيام و رسالت پيامبر در ميان انبوه حوادث تاريخ به فراموشى سپرده خواهد شد. در اين هنگام قرآن كريم پيشگويى كرد كه دين تو جهانگير خواهد شد و كار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهد كشيد و امروزه كه پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مى‏كنيم درخشش اعجاز اين سوره را هر چه بيشتر حس كرده و آن را به عنوان نشانه صدق ديگرى بر رسالت نبى گرامى اسلام اعلام مى‏داريم.
مصطفى را وعده كرد الطاف حق گر بميرى تو نميرد اين سبق من كتاب و معجزت را رافعم بيش و كم كن را ز قرآن مانعم من مناره پر كنم آفاق را كور گردانم دو چشم عاق را چاكرانت‏شهرها گيرند و جاه دين تو گيرد ز ماهى تا به ماه تا قيامت‏باقيش داريم ما تو مترس از نسخ دين اى مصطفا (23)
در پرتو همين اعجاز فرزندان فاطمه(س) همچنان رونقى فزاينده يافته، سرچشمه‏اى پربركت‏شده‏اند كه هر روز بيش از گذشته در جهان مى‏درخشند و شاخسارهاى معنويت و پاكى را فرا راه حق‏جويان قرار مى‏دهند، تا آن زمان كه چهره پر فروغ حسن يار و جلوه زيباى عدل الهى حضرت بقية الله «عجل الله تعالى فرجه الشريف‏» رخ كند و با ظهور خود كوثر فاطمى را تفسيرى تام و تمام بخشد - به اميد آن روز. والسلام.

خطبه حضرت صديقه طاهره در مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)

نوشته شده توسطرفیعی 18ام فروردین, 1393

از عايشه نقل مى كنند كه فاطمه زهراء (عليها السلام) چند نفر را نزد ابوبكر فرستاد و از عمال او شكايت كرد و پيغام داد: كه فدك ميراث من است و آنچه از خمس خيبر باقى مانده بهره ما مى باشد و دستور ده فدك را برگردانند.
ابوبكر به فرستادگان دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: من از پدرت شنيدم كه فرمود:
نحن معاشر الانبياء لانورث؛
ما جماعت پيغمبران ارث نمى گذاريم.
براى فاطمه (عليها السلام) خبر آوردند كه ابوبكر چنين مى گويد. حضرت فاطمه (عليها السلام) چادر خواست و با زنان بنى هاشم به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد شدند، پرده اى حايل كشيدند، و حضرت فاطمه (عليها السلام) پشت پرده نشست. چنان آهى از دل پر درد در فراق پدر كشيد كه مهاجر و انصار به گريه در آمدند.
بعد از چند لحظه كه حضار آرام شدند، آنگاه روى سخن با ابوبكر كرده و اين چنين خطبه نمود.
((سپاس و ستايش پروردگارى را كه دست بخشنده او از آستين آفرينش ‍ بيرون آمد و به اشباح بى رنگ صحراى عدم رنگ وجود بخشيد و از نيستى و كتم عدم لباس هستى پوشانيد.
سپاس او را كه ما را اين درس آموخت و شكر گذارى را وظيفه ما گردانيد…
چه كسى گفته است فاطمه از ميراث پدر محروم است؟ آن كيست كه حصار قانونى ارث را شكست و آيات قرآن را به مقتضاى ميل تغيير داده است؟ اى مهاجر و انصار: ابوبكر با من داستانها گويد و سخنها سرايد، كه سخت شگفت انگيز است. من از گفتار اين مرد غرق حيرتم! او چنين فكر مى كند كه خود مى تواند ميراث ابى قحافه را در اختيار گيرد، اما ميراث محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه حرم است! به او تلقين كرده اند كه پيغمبران براى بازماندگان خويش ميراث نمى گذارند و از پدرم روايت آورده اند كه: ((نحن معاشرالانياء لا نورث))، اما فراموش كرده اند كه قرآن مجيد اجازه نمى دهد كسى بيهوده از بان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) سخن گويد. من اكنون قرآن مقدس را پيش چشم شما مى گشايم و آيات آن را بر شما مى خوانم. تا بنگريد روايت ابوبكر منطبق با قرآن است يا مخالف آن؟)).
آنگاه از سوره نمل آيه 16 تلاوت نمودند: ((و ورث سليمان داود)).(14) و از سوره مريم گفتار زكريا را كه خبر مى دهد…. فهب لى من لدنك وليا (5) يرثنى و يرث من آل يعقوب…(15) را تلاوت كرد. سپس فرمود:
((اى مهاجر و انصار شما چه مى گوئيد؟ شما چگونه مى خواهيد فاطمه دختر محمد را كه جگر گوشه او و پرورش يافته به آئين اوست از ميراث محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بى بهره سازيد؟)).
در اين موقع روى به ابوبكر كرد و فرمود:((من روز رستاخيز گريبان تو را خواهم گرفت و حق پايمال شده امروز را از تو باز ستانم)).
قالت فاطمة الزهراء (عليها السلام):
الحمد لله على ما انعم، و له الشكر على ما الهم، و الثناء بما قدم من عموم نعم ابتداها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام منن والاها، جم عن الاحصاء عددها، و ناءى عن الجزاء امدها، و تفاوت عن الادراك ابدها، و ندبهم لاستيزادتها بالشكر لاتصالها و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى امثالها.
و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، كلمة جعل الاخلاص تاءويلها، و ضمن القلوب موصولها و انار فى التفكر معقولها.
الممتنع من الابصار رؤ يته، و من الالسن صفته و من الاوهام كيفيته.
ابتدع الاشياء لا من شى ء كان قبلها، و انشاءها بلا احتذاء امثلة امتثلها، ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته ذيادة لعباده عن نقمته و حياشة لهم الى جنته. و اشهد ان ابى محمدا عبده و رسوله، اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل اءن اجتباه، و اصطفاه قبل اءن ابتعثه.
ثم قالت: ايها الناس اعلموا انى فاطمة و ابى محمد اقول عودا و بدءا و لا اقول ما اقول غلطا، و لا افعل ما افعل شططا.
فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائكم اخاابن عمى دون رجالكم و لنعم المزى اليه. فبلغ الرسالة صادعا بالنذارة مائلا عن مدرجة المشركين.
و انى تؤ فكون؟ و كتاب الله بين اءظهر كم، اموره ظاهرة و اءحكامه زهراة و اءعلامه باهرة و زواجره لائمة و اءوامره واضحة…
ستايش خداوند را، بر نعمتهاى كه به ما بخشيد، و شكر او را بر آنچه الهام فرمود. حمد و ثنا بر خداوند، در برابر نعمتهايى كه از پيش فرستاد و نعمتهائى كه آفريد و نعمتهاى فراوانى كه به انسانها عطا فرمود، و تمام منتها و نعمتهايى كه پياپى فرستاد. نعمتهايى كه شمارش آن از توان اسنان فزونتر، و پاداش آن ناممكن و درك دامنه و گستردگى آن از ادراك و هوش بشر فراتر است.
مردم را به شكر گزارى فرا خواند، تا نعمتها را پياپى فرستد و به حمد و سپاس دانمايى كرد. نا نعمتها را فزونى بخشد و با در خواست بندگان، نعمتها را چند برابر نمايد.
گواهى مى دهم، به جز ((الله))، خدايى نبوده و شريكى براى او نيست، تفسير اين گواهى و شهادت تن اخلاص است و پايبند آن، قلبهاى آگاه كه در پيشگاه تفكر و انديشه،، معناى آن را روشن فرمود. خداوندى كه چشمها او را نمى توانند بنگرند، و زبانها از وصف او عاجزند. و هم و خيال از درك ذات او فرو مانده اند.
اشياى عالم را بدون اينكه چيزى موجود باشد آفريد، و بدون مثال و نمونه اى ايجاد كرد. آنگاه پاداش را بر اطاعت و بندگى، و عذاب را در مخالفت و سرپيچى قرار داد، تا بندگان را از عقوبت برهان و به سوى بهشتت سوق دهد.
سپس فرمود: اى مردم! بدانيد كه من فاطمه (عليها السلام) هستم! و پدرم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است. آغاز و پايان سخن من بر حق است. آنچه مى گويم ناروا نيست و آنچه انجام دهم بر ظلم و ناروا تكيه ندارد.
اگر او را (محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)) بشناسيد، مى دانيد، مى دانيد كه پدر من است. نه پدر زنان شما، و برادر پسر عموى من (على (عليه السلام)) است نه مردان شما. چه نيكو بزرگوارى است كه اين نسبت را به او دارم.
پيامبر را سالت خود را به گوش مردم رساند و آنان را از عذاب الهى ترساند. راه خود را از پرتگاه سقوط مشركين گردانيد.
چرا بيراهه مى رويد؟ در حالى كه كتاب خدا در ميان شماست، مطالبش ‍ روشن است و احكام آن درخشان، و نشانه هاى هدايت آن آشكار و نهى و هشدارهاى آن روشن و او امرش واضع است

فاطمه از زبان فاطمه

نوشته شده توسطرفیعی 18ام فروردین, 1393

فاطمه (عليها السلام) خودش را معرفى مى كند.
فاطمه زهراء (عليها السلام) در ضمن خطبه اى كه؛ مسجد ايراد فرمود، خود را اين چنين معرفى مى كند:
بدانيد! منم فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) آنچه اول مى گويم آخر هم همان را مى گويم و آنچه مى گويم غلط نيم گويم، و آنچه اقدام مى كنم زياده روى نمى كنم. براى شما پيامبرى از خودتان آمد تا بر شما دلسوز بود، از ناراحتى شما ناراحت بود، نسبت به مؤ منان مهربان و رئوف و دلسوز بود. اگر خواستيد اصل و نسب او را بجوييد، بدانيد كه او پدر من است، نه پدر زنان شما و براى پسر عم من است، نه پسر عم شما، چه نيكو نسبتى است انتساب به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم).

استدلال فاطمه (عليها السلام) به قرآن

نوشته شده توسطرفیعی 18ام فروردین, 1393

يكى از معجزات حضرت صالح، شتر و بچه آن شتر بود كه در قرآن معجزه و چگونگى برخورد قوم صالح با آن آمده است كه بخاطر كشتن ناقه صالح (عليه السلام) خداوند متعال عذاب خود را بر آن قوم نازل نمود.(2)
آنگاه كه على (عليه السلام) را مظلومانه و با ستم به مسجد بردند حضرت زهراء (عليها السلام) وارد مسجد شد و فرمود:
((رها كنيد پسر عموى مرا! قسم به آن خدايى كه محمد را به حق بر انگيخت، اگر از وى دست بر نداريد، گيسوان خود را پريشان كرده، و پيراهن رسول خدا را بر سرافكنده و در برابر خدا فرياد خواهم زد. يقين بدانيد كه ناقه صالح در نزد خدا از من گرامى تر نبود، و بچه آن ناقه نيز از فرزندان من قدر و قيمتش زيادتر نبود)).(3)
ام سلمه از فاطمه (عليها السلام) دفاع مى كند.
در جريان غصب فدك و جسارتهايى كه عمر و ابوبكر به حضرت فاطمه (عليها السلام) كردند، ام سلمه يكى از زنان پيامبر در دفاع از حضرت فاطمه (عليها السلام) چنين مى گويد:
اى ابابكر! آيا با فاطمه چنين رفتار مى كنى؟ با اينكه او حوريه اى است در ميان انسانها. در دامن پيغمبر پرورش يافت، و در حين ولادت بين فرشتگان دست به دست مى شد، و در پرورشگاه پاكيزگان پرورش يافت، و در بهترين جا رشد و نمو كرد. آيان چنان مى پندارى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه (عليها السلام) را از ارث محروم نموده، ولى به خودش ‍ نگفته است؟ با اينكه خدا به پيغمبرش مى فرمايد: خويشان و نزديكانت را انذار كن! يا احتمال مى دهيد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به او گفته باشد، ولى او مطالبه ارث كند؟ با اينكه بهترين زنان عالم و مادر بهترين جوانان و همانند مريم دختر عمران مى باشد و پدرش خاتم پيغمبران است.
به خدا سوگند! رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه (عليها السلام) را از سرما و گرما نگهدارى مى كرد. هنگام خواب دست راست خودش را زير سر فاطمه (عليها السلام) و دست چپش را بر روى بدنش ‍ مى نهاد.
اى ابوبكر! آهسته تر باشيد، هنوز رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پيش چشم شماست. به زودى بر خدا وارد مى شويد و نتيجه كردارتان را مشاهده مى كنيد. ام سلمه از فاطمه (عليها السلام) دفاع كرد، ولى تا يك سال از حقوق محروم شد.(4)

متن وصیتنامه حضرت زهرا (س)

نوشته شده توسطرفیعی 16ام فروردین, 1393

بسم الله الرحمن الرحيم
هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله عليها) بنت رسول الله(صلي الله عليه و آله)اوصت و هي تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلي الله عليه و آله) عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لاريب فيها و ان الله يبعث من في القبور
يا علي! انا فاطمة(سلام الله عليها) بنت محمد(صلي الله عليه و آله) زوجني الله منك لاكون لك في الدنيا و الآخرة انت أولي بي من غيري حنطني غسلني كفني باليل و صل علي و ادفني باليل و لا تعلم احدا و استودعك الله و اقرء علي ولدي السلام الي يوم القيامة.

به نام خداوند بخشنده مهربان
اين وصيت نامه فاطمه(سلام الله عليها) دختر رسول(صلي الله عليه و آله) خداست، در حالي كه وصيت مي كند كه شهادت مي دهم، خدايي جز خداي يگانه نيست و محمد(صلي الله عليه و آله) بنده و پيامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قيامت فرا خواهد رسيد، شكي در آن نيست و خداوند مردگان را زنده وارد محشر مي كند.
اي علي! من فاطمه(سلام الله عليها) دختر محمد(صلي الله عليه و آله) هستم، خدا مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنيا و آخرت براي تو باشم. تو از ديگران بر من سزاوارتري، حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن و هيچ كسي را اطلاع نده!
تو را به خدا مي سپارم و بر فرزندانم تا روز قيامت سلام و درود مي فرستم.